در تاریخ سینما و تلویزیون، چندین فیلم نقش مهمی در تکامل تکنولوژی جلوههای ویژه کامپیوتری داشتهاند که در این مقاله به آنها اشاره خواهیم کرد.
تصویر تولیدشده توسط کامپیوتر (Computer Generated Imagery) با نام مختصر CGI، به یکی از مهمترین بخشهای فیلمهای سینمایی و سریالهای تلویزیونی تبدیل شده است و در دوران کنونی، کمتر اثری بدون استفاده از کامپیوتر و جلوههای ویژه و بصری کامپیوتری ساخته میشود.
این مورد تنها مربوط به بلاکباسترهایی چون مجموعه انتقام جویان (The Avengers) نیست و حتی در فیلمهایی که انتظار استفاده جلوههای ویژه در آنها را ندارید نیز، از آن استفاده میشود.
برای مثال، دیوید فینچر (David Fincher) برای گرفتن نمای یک ماشین در حال حرکت در یک خیابان، به جای ضبط فیلم در خیابانها، از جلوههای ویژه استفاده کرد تا بتواند کنترل کاملی بر آن سکانس داشته باشد.
دلیل استفاده زیاد از جلوههای ویژه در اکثر آثار سینمایی، سادهتر و در مجموع کمهزینهتر بودن آن نسبت به انجام آن کار به صورت واقعی است. ضمنا، تخریب و انفجار یک ساختمان با جلوههای ویژه، امنیت بسیار بیشتری نسبت به انفجار آن در واقعیت دارد!
در حال حاضر جلوههای ویژه در جایگاه بسیار خوبی قرار دارند و با کیفیت بسیار خوبی ساخته میشوند اما این موضوع از ابتدا این چنین نبوده است و این هنر و حرفه، راه درازی را طی کرده تا به جایگاه کنونی برسد.
در این بین، فیلمهای زیادی نقش مهمی در بهتر شدن و گسترش استفاده از تصاویر کامپیوتری در هنر هفتم داشتهاند و در این مطلب قصد داریم یادی از چند فیلم که تاثیر زیادی بر جلوههای ویژه گذاشتهاند، بکنیم.
دهههای ۵۰ و ۶۰ میلادی: ورود کامپیوتر به هنر هفتم
گرچه در اوایل دهه ۴۰ میلادی بود که استفاده از تصاویر کامپیوتری در آثار سینمایی تست شده بود، اما در دهه ۵۰ میلادی و در شاهکار آلفرد هیچکاک (Alfred Hitchcock)؛ یعنی فیلم سرگیجه (Vertigo)، محصول سال ۱۹۵۸ بود که برای نخستین بار شاهد استفاده از یک انیمیشن کامپیوتری (پویانمایی رایانهای) بودیم.
در ابتدای این فیلم، شاهد نمایش چند مارپیچ هستیم که قرار است حس سرگیجه را به بیننده منتقل کنند. این مارپیچها، اولین انیمیشن کامپیوتری بودند که در یک فیلم سینمایی به کار برده شدند.
سال بس (Saul Bass)؛ کارگردان فقید سینما، طراح هنری این فیلم بود و این مارپیچها را وی طراحی کرد. وی وسواس زیادی بر روی طرح خود داشت و نمیخواست طراحی این مارپیچها با دست انجام شود و به همین دلیل، از یک کامپیوتر برای طراحی این مارپیچها استفاده شد.
در دهه ۶۰ و در سال ۱۹۶۱، شاهد نخستین فیلم ساخته شده با کامپیوتر بودیم. فیلم ۷ دقیقهای که کاتالوگ (Catalog) نام داشت و تنها شامل چند تصویر پیکسلی بسیار ساده بود. این فیلم که یک پروژه آزمایشی بود، در زمان خود یک حرکت انقلابی محسوب میشد.
دهه ۷۰ میلادی: جلوههای ویژه وارد میشود!
اما برای دیدن اولین جلوههای ویژه تاریخ سینما، باید به دهه هفتاد میلادی برویم. جایی که مایکل کرایتون (Michael Crichton)؛ نویسنده و کارگردان مطرح و فقید آمریکایی، برای نخستین بار از جلوههای ویژه در فیلم خود استفاده کرد.
کرایتون برای ساخت فیلم علمی تخیلی دنیایغرب (Westworld) محصول سال ۱۹۷۳ که سریال مطرح دنیایغرب ساخته شبکه HBO براساس آن ساخته شده است، از جلوههای ویژه کامپیوتری استفاده کرد.
البته این جلوههای بصری، آن چیزی که هم اکنون در فیلمهای روز دنیا میبینیم، نبود. بلکه کرایتون در چند سکانس بسیار کوتاه و برای نشان دادن دنیا از دید شخصیت ربات فیلم، از تصاویر پیکسلی و ۲ بعدی، استفاده کرد.
نکته جالب ماجرا آنجا بود که چون برای نخستین بار بود که قرار بود دنیا را از دید یک وسیله کامپیوتری ببینیم، تیم سازنده جلوههای ویژه این فیلم، نمیدانستند این تصویر را چگونه باید به بیننده نشان دهند. از این رو این تیم با الهام گرفتن از نخستین تصویر ثبت شده از سیاره مریخ توسط یک فضاپیما، این تصاویر را خلق کردند.
دهه هشتاد میلادی: آغاز انقلابات لوکاسفیلم
در سال ۱۹۸۵ و در فیلم نه چندان موفق شرلوک هولمز جوان (Young Sherlock Holmes)، یکی دیگر از انقلابهای جلوههای ویژه رقم خورد.
در این فیلم و برای نخستین بار، شاهد تلفیق جلوههای ویژه با تصاویر واقعی بودیم. در یکی از سکانسهای این فیلم، شاهد حضور نخستین شخصیت خلق شده با کمک کامپیوتر در یک فیلم بودیم. سکانسی که بسیار کوتاه بود اما تاثیر زیادی بر این صنعت گذاشت.
سکانسی که نتیجه زحمات تیمی در کمپانی لوکاسفیلم، ساخته جورج لوکاس (George Lucas) افسانهای بود. این کمپانی در ادامه نقش زیادی در بهتر شدن جلوههای ویژه ایفا کرد.
در سال بعد، نوبت به نخستین حیوان واقعگرایانه و تماما ساخته شده توسط کامپیوتر بود که وارد هنر هفتم شود. در سال ۱۹۸۶ و در کِرِدیت ابتدایی فیلم هزارتو (Labyrinth)، شاهد پرواز یک جغد بودیم.
در سال ۱۹۸۹، جیمز کامرون (James Cameron)؛ نخستین تاثیر خود را بر روی جلوههای ویژه با ساخت فیلم پرتگاه (The Abyss) گذاشت. در این فیلم شاهد دو اتفاق مهم در تاریخ جلوههای ویژه بودیم.
برای اولین بار در این فیلم، شاهد ساخته شدن افکتهای ۳ بعدی آب بودیم و در ادامه نیز، شاهد نخستین شخصیت سه بعدی و واقعگرایانه آبی بودیم که افکت مورف (تبدیل یک پارچه چیزی به چیز دیگر، در این مورد، آب به چهره) بر روی آن اعمال شد.
برای ساخت سکانس ۷۵ ثانیهای که این دو جلوههای ویژه در آن استفاده شد، بیش از ۶ ماه زمان گذاشته شد. برای بهتر شدن کار، از تمام زوایای ممکن از لوکیشن این سکانس فیلمبرداری شد که نتیجه آن، تاخیر خوردن زمان انتشار فیلم بود هر چند با کسب اسکار بهترین جلوههای ویژه، نتیجه زحمات تیم سازنده که از کمپانی لوکاسفیلم بودند، داده شد.
دهه نود میلادی: جلوههای ویژه یا واقعیت؟!
در سال ۱۹۹۰ و در فیلم یادآوری کامل (Total Recall)، برای نخستین بار از ضبط حرکات استفاده شد. البته این کار در این فیلم به صورت دو بعدی انجام شد و در ادامه درباره استفاده سه بعدی این تکنولوژی، صحبت خواهیم کرد.
در یکی از سکانسهای این فیلم، چند شخصیت از جمله شخصیت اصلی فیلم با بازی آرنولد شوارتزنگر (Arnold Schwarzenegger)، از درون یک دستگاه اسکنر پرتو ایکس (X-ray) عبور میکنند که بلافاصله تصویر اسکلت آنها نمایش داده میشود.
یکی از مهمترین دلایل استفاده از جلوههای ویژه، صحنههای آتش سوزی است. بسیاری از فیلم اسپاون (Spawn) محصول سال ۱۹۹۷ به عنوان نخستین فیلمی که از جلوههای ویژه واقعگرایی عکسوار (فوتورئالیسم) برای تولید آتش استفاده کرد، نام میبرند اما این تصور اشتباه است.
این اتفاق ۶ سال قبل و در فیلم بازافروختگی (Backdraft)، ساخته ران هاوارد (Ron Howard) که داستان گروهی آتش۷نشان را نشان میدهد، رخ داده بود. تیم سازنده جلوههای ویژه این فیلم، با تماشای چند عکس از آتش سوزیهای واقعی، شعلههای آتش کامپیوتری خلق کردند که بسیار شبیه به عکسهای واقعی بودند.
مگر میشود فیلمی درباره موجوداتی که میلیونها سال قبل از بین رفتهاند ساخت و انقلابی در جلوههای ویژه رقم نزد؟ در سال ۱۹۹۳ و در نخستین قسمت از مجموعه دوست داشتنی پارک ژوراسیک (Jurassic Park)، برای نخستین بار شاهد شخصیتهای کامپیوتری با بافت فیزیکی با دقت و جزئیات طراحی بسیار بالا بودیم.
البته از ۱۴ دقیقه مجموع حضور دایناسورها در این فیلم، تنها ۴ دقیقه آن به صورت کامل با جلوههای ویژه خلق شده بود و در سایر موارد، تیم سازنده جلوههای ویژه این فیلم که مجددا از کمپانی لوکاسفیلم بودند، با کمک چندین پویانما (انیماتور) و طراحیهای آنها، جلوههای ویژه این فیلم را به بهترین و با کیفیتترین شکل ممکن ساختند.
نتیجه کار این تیم و بافتهایی که بر روی دایناسورهای این فیلم به کار رفته بود، به حدی طبیعی و واقعی شده بود که بینندگان این فیلم در آن زمان، باورشان نمیشد که این موجودات ماقبل تاریخ، توسط جلوههای کامپیوتری خلق شده باشند.
عجیب نیست که مجله امپایر، سکانسی که برای نخستین بار چشممان به جمال دایناسورهای این فیلم میخورد را، به عنوان یکی از برترین سکانسهای تاریخ سینما انتخاب کرده است. سکانسی بسیار تاثیر گذار که اسکار بهترین جلوههای ویژه را حق مسلم تیم سازنده این فیلم کرد.
دو سال بعد و در سال ۱۹۹۵، انیمیشن دوست داشتنی داستان اسباببازی (Toy Story) منتشر شد. این انیمیشن، نخستین اثر سینمایی بلند تاریخ بود که به صورت کامل، با استفاده از کامپیوتر و جلوههای ویژه، ساخته شد.
تیمی تنها ۲۷ نفره از انیماتورهای شرکت پیکسار، در حالی که اکثر آنها تا آن زمان حتی با کامپیوتر کار نکرده بودند (فراموش نکنیم که در آن دوران، دسترسی به کامپیوترها به سادگی الان نبود)، نخستین ساخته این کمپانی مطرح را کاملا با جلوههای کامپیوتری ساختند تا علاوه بر خلق یکی از برترین آثار تاریخ سینما، تاثیر زیادی در صنعت جلوههای ویژه کامپیوتری گذاشته باشند.
سال ۱۹۹۷، یکی از مهمترین سالهای جلوههای بصری کامپیوتری بود. در این سال در ابتدا فیلم جنگاوران اخترناو (Starship Troopers) منتشر شد که گرچه در گیشه شکست خورد، اما تبدیل به نخستین فیلم تاریخ شد که یک سکانس بزرگ مبارزه را با استفاده از جلوههای ویژه، نمایش میدهد.
بیش از ۳۰۰ هنرمند و تکنسین برای ساخت سکانس مبارزه نهایی انسانها با موجودات فضایی این فیلم استخدام شدند و نتیجه آن یک سکانس فوقالعاده هیجان انگیز و موفق از نظر جلوههای ویژه بود. تیمی که بسیار بد شانس بود که در آن سال رقیب یکی از مهمترین فیلمهای تاریخ جلوههای ویژه شد.
ساخت فیلمی درباره یکی از بزرگترین فجایع قرن بیستم که در دریا رخ داده، بدون شک کار آسانی نخواهد بود، به خصوص وقتی آرمانگرایی چون جیمز کامرون، سازنده آن فیلم باشد.
نتیجه، ساخت فیلمی با بودجهای بیش از ۲۰۰ میلیون دلار بود. بودجهای که در آن زمان یک رقم وحشتناک برای ساخت یک فیلم سینمایی محسوب میشد و آن را تبدیل به گرانترین فیلم تاریخ تا آن زمان کرده بود.
تیم بسیار عظیمی برای ساخت جلوههای ویژه فیلم تایتانیک (Titanic) استخدام شد که آنها نه تنها وظیفه ساخت کامل این کشتی را داشتند که باید با انقلاب در جلوههای بصری مربوط به آب، دریایی طبیعی را خلق میکردند تا بیننده خود را در آن تصور کند.
بازیگران در محیطی معمولی سکانسهای خود را ضبط میکردند و این تیم باید تک تک این افراد را به صورت دیجیتال وارد سکانسهای مربوطه میکردند. گفته میشود حداقل ۴ کمپانی، بر روی جلوههای ویژه این فیلم کار کردند تا در نهایت این فیلم تبدیل به پرفروشترین فیلم تاریخ سینما برای بیش از ۱۰ سال شود.
تایتانیک بدون شک یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای تاریخ سینما در جلوههای ویژه بود که در نهایت یکی از قابل پیشبینیترین اسکارهای تاریخ را در رشته جلوههای ویژه کسب کرد.
یکی از جذابترین سکانسهای اکشن تاریخ سینما را در سال ۱۹۹۹ و در فیلم ماتریکس (The Matrix) تماشا کردیم. منظورمان سکانس صحنه آهسته تیراندازی، خم شدن و جاخالی دادن شخصیت نئو با بازی کیانو ریوز (Keanu Reeves) است.
واچوفسکیها (The Wachowskis) برای ساخت این سکانس، ۱۲۰ دوربین ثابت را در کنار یکدیگر گذاشتند که در فاصله ۱ میکروثانیه از یکدیگر، شروع به فیلمبرداری میکردند.
تیم جلوههای ویژه این فیلم، افکتی را برای این سکانس خلق کردند که در نهایت به خاطر این سکانس، به افکت تأخیر گلوله معروف شد. این افکت اجازه میداد تا نمایی چرخان و ۳۶۰ درجه از شخصیت در زمان آهسته، نمایش داده شود. افکتی که بعدها در فیلمهای زیادی و به شیوههای مختلف، مورد استفاده قرار گرفت.
هزاره سوم: پیشرفت، پیشرفت و پیشرفت
ضبط سه بعدی حرکات (۳D motion capture) یکی از شیوههای مرسوم امروزی برای ساخت فیلم و بازیهای ویدئویی است اما برای اولین بار در سال ۲۰۰۱ بود که در فیلم فاینال فانتزی: ارواح درون (Final Fantasy: The Spirits Within)، یک شخصیت کامپیوتری با شباهت زیاد به بازیگر نقش آن و با استفاده از این تکنولوژی و به صورت سه بعدی، خلق شد.
شخصیت دکتر اکی راس با جزئیات بسیار زیادی از جمله ۶ هزار موی روی سر وی ساخته شد. جزئیاتی که باعث شد ساخت فیلم چند سال زمان ببرد و بیش از ۱۰۰ میلیون دلار بودجه برای آن صرف شود.
گرچه این فیلم در نهایت به یک شکست تبدیل شد اما تکنولوژی ضبط سه بعدی حرکات تبدیل به یکی از مهمترین تکنولوژیهای عصر فعلی شده است و در ادامه فیلمهایی چون ارباب حلقهها (Lord of the Rings) به بهترین شکل ممکن از آن استفاده کردند.
البته این مورد در فیلم ارباب حلقهها، به شکل نوینتری انجام شد. در حالی که در حالت عادی در ابتدا ضبط حرکات شخصیتها به صورت جدا جدا انجام میشد و سپس به صورت دیجیتالی وارد فیلم میشدند، در فیلم ارباب حلقهها، تصاویر شخصیت گالوم (Gollum) به صورت همزمان و در کنار سایر بازیگران، ضبط شد.
در این بین و در سال ۲۰۰۴ نیز، فیلم قطار سریعالسیر قطبی (The Polar Express) نیز تبدیل به نخستین فیلم بلند تاریخ شد که کاملا توسط تکنولوژی ضبط سه بعدی حرکات ساخته میشود.
سال ۲۰۰۹ و دوباره فیلمی جدید از جیمز کامرون که تاثیر زیادی بر جلوههای ویژه گذاشت. در شرایطی که دیگر ضبط سه بعدی حرکات، تبدیل به اتفاقی عادی شده بود، کامرون و تیم سازنده فیلم آواتار (Avatar)، این تکنولوژی را وارد مرحله جدیدی کردند.
کامرون اعتقاد زیادی به ثبت شدن تک تک حرکات صورت بازیگران در این فیلم داشت که این موضوع باعث ارتقا این تکنولوژی و رفع ایرادات قبلی آن شد.
کامرون خود بعدها اشاره کرد که مهمترین دستاورد این فیلم در زمینه تکنولوژی، ضبط سه بعدی حالات صورت با جزئیات بالا بود که برای ساخت تکنولوژی آن، ۲ سال زمان صرف شده بود.
فیلم ظهور سیاره میمونها (Rise of the Planet of the Apes) که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، یکی از فیلمهایی بود که از این تکنولوژی به بهترین شکل ممکن استفاده و آن را ارتقا داد.
این فیلم و فیلم ارباب حلقهها، یک وجه اشتراک در مورد این تکنولوژی دارند و آن هم اندی سرکیس (Andy Serkis)؛ بازیگر انگلیسی است که در هر دو فیلم با استفاده از این تکنولوژی بازی کرده و توانایی زیادی در کار کردن با آن دارد.

پیشرفت چشمگیر تکنولوژی ضبط سه بعدی حرکات. دستگاهی که بر سر سرکیس قرار داد، همان تکنولوژیای بود که تیم جلوههای ویژه آواتار آن را ابداع کرد …
در سال ۲۰۱۳، نوبت به فیلم جاذبه (Gravity) رسید که با جلوههای ویژه فوقالعاده خود، چشمها را به خود خیره کند. سکانس ابتدایی و ۳ دقیقهای این فیلم کاملا با جلوههای ویژه ساخته شده است و جالب است بدانید که ساخت این فیلم چندین سال و به علت نبودن امکانات کافی برای ساخت آن، به تعویق افتاده بود و نهایت پس از ۴ سال تلاش، این فیلم ساخته شد.
در طی چند سال اخیر نیز، فیلمهای زیادی در حال بهتر کردن تکنولوژی جلوههای ویژه بصری هستند که شاید مهمترین مورد آنها، تکنولوژی جوانتر کردن سن بازیگران است که آخرین نمونه مطرح آن را در فیلم مرد ایرلندی (The Irishman) مشاهده کردیم.
یکی از جالبترین موارد این کار را در سال ۲۰۱۷ و در فیلم بلید رانر ۲۰۴۹ (Blade Runner 2049) دیده بودیم که یکی از شخصیتهای این فیلم، با ظاهری که بیش از ۳۵ سال قبل و در نسخه ابتدایی این فیلم داشت، دیده شد.
همانطور که در ابتدای مطلب گفتیم، در این لیست تنها به چند مورد از فیلمهای تاثیر گذار در هنر جلوههای ویژه اشاره کردیم. به نظر شما چه فیلمهای دیگری میتوانستند در این لیست قرار بگیرند؟
نظرات
سلام
تشکر، خیلی خواندنی بود!
سلام.
خوشحالم که از این مطلب خوشتون اومده!
ممنون از نظرتون و موفق باشید…