فیلم Free Guy از شاون لوی در گیشهها فروش بالایی داشت و در یک کلام میتوان گفت که مضامین خود را با موفقیت توانست در بافت مورد نظر به تصویر بکشد.
وقتی برای اولین بار تریلر فیلم Free Guy را دیدم کمی نگران شدم. تریلر فیلم پروتاگونیستی را به تصویر میکشید که یک عینک آفتابی به چشم داشت و مانند فیلم جان کارپنتر (John Carpenter) در سال ۱۹۸۸ به نام They Live دنیا را همانطور که واقعا بود میدید، اما در حالی که کارپنتر نیروهای مصرفگرایی را به انتقاد میگرفت، به نظر میرسد فیلم Free Guy از این مولفهها به گرمی استقبال میکند. خوشبختانه، تمام فیلم شاون لوی (Shawn Levy) به این موضوع خلاصه نمیشود. این فیلم چیزی فراتر از فیلمهای LEGO یا فرنچایز The Matrix است که در آن فردی متوجه میشود که گویی یک ناظر منفعل در دنیای خود است و یک خانم با پرورش یک رابطه عاشقانه با او، دنیا را فراتر از ذهنش به او نشان میدهد. در حالی که فیلم Free Guy به اوج خود در زمینه سردرگمی نمیرسد، اما به لطف کارگردانی حرفهای خود، عملکرد سطح بالای رایان رینولدز (Ryan Reynolds) در راس گروه بازیگران خود و بافتی خوشبینانه که لحن طنز خود را به سرعت به مخاطب منتقل میکند، تاثیرش را به صورت چشمگیری روی مخاطب میگذارد.
مرد یک کارمند بانک با خوی نسبتا دنیوی است. او بلند میشود، همان لباس فرم معمولی را میپوشد و در بانکی کار میکند که هر روز مورد سرقت قرار میگیرد و با بهترین دوستش، نگهبان بانک به نام بادی با بازی لیل رل هاوری (Lil Rel Howery) معاشرت میکند. اما چیزی که این مرد از وجود خود نمیداند این است که او یک NPC (کاراکتر غیرقابل بازی) در یک بازی ویدیویی جهانباز شبیه به بازی آنلاین Grand Theft Auto به نام Free City است. اما زمانی که او تصمیم میگیرد که از یک عینک آفتابی شبیه به آنچه که مردم شهرش به چشم دارند استفاده کند، جهان را به صورت یک بازی و با تمام گزینههایش میبیند، اما تمام حواس او متوجه میلی با بازی جودی کومر (Jodie Comer) میشود. میلی یک کاراکتر واقعی است که برای اثبات این که کدهای این بازی توسط سازنده آن یعنی آنتونی با بازی تایکا وایتیتی (Taika Waititi) دزدیده شده است، در شهر به دنبال سرنخ میگردد. میلی و مرد به کمک دوست سابق میلی یعنی کیز با بازی جو کری (Joe Keery) که در حال حاضر در کمپانی آنتونی کار میکند، متوجه میشوند که رابطه آنها ممکن است هر دوی آنها را تغییر دهد.
این که اگر طرفدار لگو نباشید برای لذت بردن از فیلمهای لگو یک مانع محسوب میشود باعث نمیشود که اگر زیاد به بازیهای ویدیویی علاقهمند نیستید از این فیلم لذت نبرید. آنان در فرهنگ خود هستند و تا زمانی که شما بدانید آنها چگونه کار میکنند، پس تقریبا آماده هستید. گیمرها ممکن است کمی بیشتر از این فیلم لذت ببرند، به ویژه وقتی که بازیگران استریمر مورد علاقه خود را ببینند، اما به صورت کلی داستان این فیلم درباره مردی است که مشارکت منفعل در زندگی خود را متوقف میکند که بسیار الهامبخش است. در برخی مواقع، فیلم Free Guy بازتابهای شدیدی از سریال Westworld از شبکه HBO دارد که در آن مجریان میزبان هستند تا با انگیزههای خشونتآمیز بشریت مورد سوءاستفاده قرار بگیرند. در حالی که سریال Westworld تصمیم را بر آن داشته است روی بخش تاریکتر (و همچنین خستهکنندهتر) قضیه مانور دهد، فیلم Free Guy به جنبه کمیک آن میپردازد. در دنیای بازی، مردم به طرز وحشتناکی رفتار میکنند، اما همچنین دارای جمعیت نوجوانی است که تمایل دارند خود را به صورت بزرگسالان جلوه دهند؛ در نتیجه دیدن شکاف میان شخصیت آنلاین آنها با شخصیت واقعیشان جالب به نظر میرسد. حتی خود میلی سعی دارد بازی را خراب کند که خود بخشی از آن است. مرد با این که یک الگوریتم است، به نوعی اصیلترین فرد این بازی محسوب میشود؛ چرا که که بیش از آن که یک کاراکتر در حال بازی کردن باشد و در دنیای واقعی نقش دیگری را با شخصیت دیگرش بازی کند بیمحابا و با علاقه خود به میلی حرکت میکند.
لوی تمام این قضایا را با سبکی صمیمی به تصویر میکشد. در حالی که طرح کلی داستان فیلم Free Guy کششی درونی برای مقایسه با کارهای سنگینتر در زمینه خود دارد، لوی تسلط کاملی بر بافت کمیک دارد که میخواهد آن را به فیلم بیاورد و این در حالی است که فیلم را از مضامین سنگینتر آن محروم نمیکند. به طرز عجیبی، اگر اجازه دهید رایان رینولدز در نظر شما خندهدار و جذاب جلوه کند، میتوانید به عرصه مضمون فیلم که یک بحران اگزیستانسیال (وجودی) است و در عین حال در برابر نیروهای نهیلیسم (پوچگرایی) قیام میکند، وارد شوید. اینها همه در فیلمی است که بازیکنان آن مشغول کشتن همدیگر هستند. لوی در جایی که فرهنگ گیمرها در سال ۲۰۲۱ قرار دارد به صورت کامل هضم شده است و به جای انتقاد یا تجلیل از آنها، خوبی و بدی قضیه را گرفته و آنها را با هم ترکیب میکند تا تقلیدی ملایم را ارائه دهد که هرگز به دنبال منفی نشان دادن اصول آن نیست.
با توجه به سختی ایجاد تعادل میان استقبال از فرهنگ بازی کردن و ابراز عدم مطیع بودن آن، من از نحوه عملکرد Free Guy بسیار متاثر شدم. جریان بافت فیلم به صورت کلی خندهدار است، اما دارای یک هسته بزرگ است که با شادی آن را به نمایش میگذارد. وقتی وایتیتی برای بازی در نقش یک کاراکتر شرور وارد میدان میشود، نه تنها به این دلیل که او یک بازیگر بسیار دوستداشتنی است (او به ما آزادی خندیدن به آدولف هیتلر را داد) بلکه به این دلیل که او بسیار تک بعدی است و فاقد بافت کاراکترهای دیگر میباشد، برای مخاطبان تکاندهنده است. آنتونی مانند سایر اشکالات جزئی (Bugs) فیلم است؛ اگر به دنبال آنها باشید آنها را مییابید، اما موضوع مانند این است که در بازی به دنبال اشکالات باشید که البته در آن سرگرم میشوید و به سختی میتوانید خود را از آن جو خارج کنید.
میتوان به راحتی گفت که فیلم Free Guy بهترین فیلم شاون لوی است. فیلمی که در آن او حتی مایل است در دنبالهها و تبلیغات در یک استودیوی بزرگ ایجاد خنده کند و حتی منجر به ساخت یک دنباله برای فیلم اصلی شود (ساخت دنبالهای برای این فیلم تابع موفقیت این فیلم در بخش فروش است که با توجه به همهگیری ویروس کرونا موضوع بحثبرانگیزی است). رینولدز در راس گروه بازیگران قرار دارد و توسط بازیگران قدرتمند دیگری احاطه شده است. نقشهای مختصر جالبی هم در فیلم وجود دارد ولی من قصد اسپویل کردن را ندارم. همه چیز در کنار هم قرار میگیرد تا یک فیلم پرفروش، شاد و نشاطآور را ایجاد کند که به لطف مضامین بزرگتر خود، هم یک بافت احساسی به فیلم داده و هم به طرز شگفتانگیزی موجب دوام آن میشود. درست هنگامی که Free Guy تمام شد شما میخواهید دوباره آن را Play (هم به معنی پخش کردن و هم به معنی بازی کردن) کنید.
نظرات