سریال آیرون فیست یا همان مشت آهنین بالاخره از شبکه نتفلیکس پخش شد تا با معرفی آخرین ابرقهرمان خیابانی دنیای مارول، بستر را برای اتحاد نهایی در سریال The Defenders یا مدافعان فراهم کند. اما بر خلاف آنچه انتظار میرفت، محصول اخیر این کمپانی در تلویزیون نتوانسته است انتظارات منتقدان و طرفدران را برآورده کند. بسیاری از طرفداران بر این باور بودند که از همان زمان آغاز مراحل تولید، سریال میبایست به جای استفاده از ستاره سریال بازی تاج و تخت، فین جونز در نقش دنی رند، از بازیگری آسیایی آمریکایی استفاده میکرد تا بدین وسیله مجبور نباشد داستان قدیمی کتابهای مصور را با زمان حال وفق دهد. نقدهای اولیه منتشر شده برای شش قسمت ابتدایی سریال که تنها برای منتقدان به نمایش درآمد، بسیار ضعیف بودند که میانگین امتیاز ۱۷ درصد در وبسایت راتن تومیتوز نشان دهنده این موضوع است که سریال به کلام ساده، خوب نیست و محصول اخیر مارول و شبکه نتفلیکس نخواهد توانست انتظارات طرفداران را برآورده کند.
اما سوال اصلی اینجا است که آیا آیرون فیست واقعا بدترین سریال مارول در شبکه نتفلیکس است؟ شاید عنوان کردن این موضوع با دیدن تنها ۶ قسمت از ۱۳ قسمت ساخته شده از این سریال و عدم مشاهده تصویر کلی و غافلگیریهای در نظر گرفته شده، کمی غیر منصفانه باشد. با در نظر داشتن این موضوع، باید گفت که تنها راه برای پذیرفتن آیرون فیست و بحث پیرامون شایسته بودن آن، در نظر گرفتن سریال در یک کل واحد است، در واقع تنها در این حالت است که میتوانیم آن را با سریالهایی مانند دردویل، جسیکا جونز و لوک کیج مقایسه کنیم. در این مقاله که داستان سریال را اسپویل میکند، قصد داریم به سوال مطرح شده در تیتر پاسخ دهیم.
داستان آیرون فیست پیرامون دنی رند جریان دارد، میلیاردری که بسیاری فکر میکردند در دوران کودکیاش در سانحهای هوایی جان خود را از دست دادهاست. پانزده سال پس از آن اتفاق، دنی به شهر نیویورک بازمیگردد تا جایگاه خود را در امپراطوری پدرش بازپس گیرد که اداره آن را در حال حاضر دوستان دوران کودکیاش، وارد میچم و جوی میچم بر عهده دارند. دنی باید هویت خود را برای باز پس گیری میارثش اثبات کند، وظیفهای که با توجه به ماهیت داستان و نحوه بازگشت او به شهر نیویورک کمی سخت به نظر میرسد.
به دنبال سقوط هواپیما، دنی توسط گروهی از راهبان جنگجو نجات مییابد و در شهری با نام کانلان، که در بُعدی دیگر قرار دارد، به فراگیری هنرهای رزمی میپردازد. دنی در نهایت عنوان افسانهای آیرون فیست را به دست میآورد و تبدیل به اسلحهای قدرتمند برای محافظت از کانلان میشود، اما او ماموریت خود را ترک کرده و به شهر نیویورک بازمیگردد. با جلو رفتن داستان سریال، دنی در شهر نیویورک با دسیسه گروه The Hand که دشمن دیرینه کانلان است روبرو میشود. در این مسیر او با شخصیتی جدید به نام کالین وینگ با بازی جسیکا هنویک آشنا میشود، استاد هنرهای رزمی که رازی را در خود پنهان کردهاست.
[divider][/divider]
آیرون فیست چه چیز جدیدی برای نمایش دارد؟
کسانی که حتی کمترین آشنایی را با داستانهای مصور این ابرقهرمان دارند، میدانند که سریال آیرون فیست قطعا باید از عنصر هنرهای رزمی و به طور خاص هنر کونگفو به میزان بالا استفاده کند. دردویل سریالی در مورد ابرقهرمانی کاتولیک به نام مت مورداک بود که نشان میداد او چگونه با استفاده از باورهای مذهبی خود دست به اجرای عدالت میزند، جسیکا جونز سریالی در مورد کاراگاهی خصوصی با مشکلات شخصی بود و لوک کیج نیز قهرمانی سیاه پوست را نشان میداد که قصد داشت محله خود را نجات دهد؛ در واقع تمام سریالهای فوق به ریشه کامیک بوکی خود وفادار بودند. در نتیجه به شدت باعث تعجب است که میزان هنرهای رزمی استفاده شده در آیرون فیست تا به این اندازه کم است. در واقع به جای نمایشهای متعدد از سکانسهای مملو از مبارزات آغشته به کونگ فو، سریال تمرکز خود را بر روی اتفاقات درام خانواده میچم قرار دادهاست، به خصوص پسر خانواده، وارد، که زیر فشار پدرش هارولد قرار دارد، پدری که ۱۲ سال پیش بر اثر سرطان جان خود را از دست دادهاست اما به طور مخفی زنده است و کمپانی رند را اداره میکند.
ماموریت دنی در نیمه اول سریال این است که بتواند صندلی ریاست خود را در کمپانی پدرش دوباره به دست آورد. این موضوع کمی مسخره به نظر میرسد، چون وقتی او دچار سانحه هوایی شد تنها ۱۰ سال داشت و حال که به نیویورک بازگشته است قطعا دانش و مهارت کافی را برای اداره کمپانی ندارد. وقتی او در نهایت به هدف خود میرسد، سریال تلاش میکند او را تبدیل به چهرهی اول کمپانی کند، جایی که دنی تلاش میکند سیاست اصلی کمپانی را تغییر و به اصطلاح کار درست را انجام دهد، درست همانند کاری که تونی استارک در فیلم آیرون من انجام داد و تصمیم گرفت فروش اسلحه توسط کمپانی خود را متوقف کند. در همین حال، سکانسهای کونگ فو نیز اگر حادث میشدند بسیار کوتاه و مختصر بودند و تاثیرگذاری چندانی بر روی مخاطب نداشتند. آیرون فیست به نظر میرسد سریالی با درون مایه هنرهای رزمی را برادر خود میداند، برادری که چندان توجهی نیز بدان نمیکند.
دنی مبارزی قدرتمند است که تمام مراحل سخت را برای تبدیل شدن به سلاح آیرون فیست گذرانده است. گویا سریال در قبول کردن این حقیقت به خود شک دارد. برای مثال در یکی از قسمتهای ابتدایی سریال میبینیم که دنی به منظور اثبات هویت خود برای پیدا کردن تصویر اشعه ایکس بازوی شکسته خود در دوران کودکیاش به بیمارستان میرود و در آنجا با فردی معمولی مواجه میشود. او نمیتواند آن حریف معمولی را شکست دهد و او موفق میشود ماموریت خود را انجام دهد و مدرک مورد نظر را از بین ببرد. در جایی دیگر از سریال میبینیم که دنی به راحتی میتواند از پس کالین وینگ برآید و بدون خوردن حتی یک ضربه او راشکست دهد. همان کالین وینگی که براحتی میتواند حریفی دو برابر جثه خود را از پای در آورد. در اینجا است مخاطب به صورت ناخودآگاه از خود میپرسد آیا این همان آیرون فیست معروف است؟ در واقع این تناقض باعث میشود مخاطب بتواند به راحتی از سریال ایراد بگیرد.
در واقع بهترین صحنههای مبارزه سریال در نیمه اول آن نه توسط دنی که توسط شخصیت کالین وینگ رقم میخورند. او که در تنگنای مالی شدید برای اداره مدرسه هنرهای رزمی خود قرار دارد، کاری را انجام میدهد که بسیاری از ابرقهرمانان مارول قبل از او مانند وولورین، آنجل و نایتکرالر انجام دادند: مبارزات زیر زمینی. مبارزات داخل قفس کالین، جایی که او حریفانی بسیار بزرگتر از خود را از پیش رو بر میدارد، به غایت هیجان انگیز و خشن هستند. او در مبارزات خود شجاعتر و البته زیباتر از دنی به نظر میرسد. یکی از عوامل تاثیرگذار در این مورد بازی خوب جسیکا هنویک در این نقش است. در واقع هنویک باعث میشود علی رغم پرداخت کم داستان به او و دیالوگهای کوتاه، شخصیت وینگ جذاب و دلسوز به نظر برسد. کالین وینگ یکی از شخصیتهای قوی و محبوب سریال آیرون فیست است، این محبوبیت به قدری است که بسیاری از طرفداران دوست دارند سریالی اختصاصی با عنوان «دختران اژدها» توسط نتفیکس پیرامون شخصیت او و میستی نایت ساخته شود.
نیمه دوم سریال متمرکز است بر روی تلاش دنی برای مبارزه با گروه The Hand، که با توجه به نیمه اول سریال میدانیم که این گروه خیلی قبلتر به کمپانی رند نفوذ کردهاست و با استفاده از قدرت آن، به توزیع هروئین تولیدی خود میپردازد. این گروه در هر دو فصل سریال دردویل نقش منفی محوری را داشت و بار دیگر نیز در سریال آیرون فیست همین نقش را ایفا میکند، که رهبری آن را مادام گائو در اختیار دارد. این موضوع را فهمیدیم که The Hand شاخههای متفاوتی دارد، که رهبرهای هر شاخه با روشهای یکدیگر مخالف هستند. شاخهای کاملا متفاوت از این گروه توسط باکوتو، استاد هنرهای رزمی کالین وینگ اداره میشود که وظیفهاش جمعآوری و تعلیم نوجوانان خیابانی است. سپس همین نوجوانان در قالب شغلهای مختلف مانند دکتر و وکیل وارد جمعه میشوند و اهداف این گروه را به پیش میبرند. با اینکه آیرون فیست همانند فصل دوم دردویل با نینجاها اشباع نشدهبود، اما حضور دوباره گروه The Hand به عنوان شرور اصلی داستان در این سریال، آن را تبدیل به تکراری نه چندان دلپذیر کردهاست.
[divider][/divider]
آیا دنی همان قهرمانی بود که انتظارش را داشتیم؟
مهم نیست که نظر شما در مورد این موضوع که سریال باید برای نقش اصلی از بازیگری آمریکایی آسیایی استفاده میکرد، چیست؛ مطمئنا اکثر مخاطبان، حتی سرسختترین طرفداران نیز اذعان میکنند که استفاده از بازیگری با تجربه هنرهای رزمی در موفقیت سریال تاثیر بهتری داشت. اکثر سکانسهای مبارزهی دنی تلفیقی نه چندان دلنشین از شیفتهای متعدد بین جونز و بدلکار او است، همچنین خود جونز نیز نمیتواند مخاطب را به عنوان یک خبرهی هنرهای رزمی متفاعد کند، چه برسد به اینکه بخواهیم او را یکی از قدرتمندترین ابرقهرمانان مارول در زمینه مبارزه تن به تن قبول کنیم. کالین در یکی از سکانسها مقابل کلیر تبحر دنی در هنرهای رزمی را ستایش میکند اما بیننده هیچ وقت آن را به صورت بصری لمس نمیکند. هیچ سکانس اکشنی در آیرون فیست همانند سکانس مبارزه دردویل در راه پله در فصل اول جذاب، نفس گیر و به یادماندنی نبود و کالین مهارت خود را در هنرهای رزمی بهتر از دنی به اثبات میرساند.
با پیشرفت داستان کاراکتر دنی به جای پیشرفت دچار ضعف میشود. وقتی او برای اولین بار وارد شهر نیویورک شد، با پای برهنه و بی خانمان، وضعیت روانی و نحوه برخورد و تن صدایش به مراتب دلنشینتر بود. حتی وقتی وارد میچم او را در بیمارستان روانی زندانی کرد، دنی کماکان منطقی و آرام باقی ماند. پس از آنکه او توانست صندلی خود را کمپانی به دست آورد، وضعیت روانی و احساسی او رو به وخامت گذاشت و در چند اپیزود پایانی او را غیرمنطقی و تند مزاج میبینیم که مدام با تصمیم گیریهای غلط، خود و دیگران را به دردسر میاندازد. وقتی او به عمق نقشه گروه The Hand پی میبرد، و وقتی که دوست صمیمیاش از کانلان برای بازگرداندنش به منظور انجام وظایفش به عنوان آیرون فیست به شهر نیویورک میآید، دنی به نظر در زیر این فشار له میشود. در سریال دیالوگی از او را با این عنوان دیدیم: «همه اینها تقصیر من است!» که در واقع این حرف درست است. دنی بارها علیرغم نداشتن نقشه درست و حسابی و عدم داشتن دید مناسب و کلی، وارد مرحله عمل میشود و تنها شرایط را برای خود و دیگران بدتر از پیش میکند.
سریال به ما نشان میدهد که با بدتر شدن شرایط احساسی دنی، قدرت او رو به فساد میگراید که باعث میشود هر از چندگاهی نتواند به قدرتش دست پیدا کند. اما میبینیم دنی به ما میگوید که او تمام مراحل انظباطی لازم را برای تبدیل شدن به آیرون فیست گذرانده است، ادعایی که مدام در سریال شاهد نقض شدن آن هستیم. جنبههای بسیاری در مورد قدرت آیرون فیست وجود دارد که یکی از آنها درمان آنی جراحت است، اما دنی نمیتوانست این کار را انجام دهد. در نتیجه باید بگوییم که اصلا دنی چگونه توانستهاست این قدرت را به دست آورد؟ در جایی از سریال میبینیم که باکوتو سعی میکند دنی را برای ملحق شدن به گروه The Hand متقاعد کند که به این منظور تصویری از آیرون فیست قبلی را در سال ۱۹۴۸ به او نشان میدهد. این آیرون فیست، در هر دو مشت خود قدرت مذکور را دارا بود و به طرز شگفت انگیزی در استفاده از آنها برای محافظت از درهای کانلان مهارت داشت. کمی سخت بود که آرزو نکنیم که ای کاش این سریال در مورد آن آیرون فیست بود.
[divider][/divider]
آیا آیرون فیست بدترین عضو گروه مدافعان خواهد بود؟
«تو بدترین آیرون فیست هستی»؛ دیالوگی است از داووس به دنی. گویا خود سریال زودتر از مخاطب خود بدین نتیجه رسیدهاست. دنی را در مقابل سایر ابرقهرمانانی که در فیلمها و سریالهای دهه اخیر به شرق آسیا رفتهاند و پس از یادگیری هنرهای رزمی برای مقابله به نیروهای شیطانی به شهر خود بازگشتهاند، باید تنها یک کپی بدون رنگ و لعاب قلمداد کنیم. دنی را در لیستی که شامل قهرمانانی چون بروس وین، تونی استارک، اولیور کوئین و دکتر استرنج میشود، باید در انتها قرار دهیم. او در اکثر اوقات سریال توسط افرادی چون هارولد میچم، مادام گائو و باکوتو بازی داده میشود.
همچنین لازم است این مورد را یادآور شویم که در واقع دنی هیچکدام از شروران اصلی سریال را شکست نداد. این کالین بود که در نبرد تن به تن باکوتو را شکست داد و همچنین در نهایت این وارد بود که تصمیم گرفت از شکنجههای پدرش با کشتن او رهایی یابد. اولین چالش عمدهی دنی پیروزی در همان تورنمنتی بود که توسط مادام گائو برگزار شد و در همان نیز دنی در نهایت با انصراف از مسابقه تصمیم به نجات جان زنی گرفت که در آنجا زندانی بود. تنها پیروزی معتبر دنی در برابر داووس بود که باید بگوییم تلاشهای داووس و نیّتش قابل دفاع بود، چون او تنها میخواست دنی به کانلان بازگردد تا به وظایف خود عمل کند. همانطور که در لحظات پایانی سریال نیز دیدیم، حق با داووس بود و کانلان بهای این عمل دنی را پرداخت، در نتیجه سخت است که بخواهیم از اعمال و تصمیمات او به عنوان یک قهرمان دفاع کنیم.
البته این بدین معنی نیست که سریال هیچ نکته مثبتی ندارد. جسیکا هنویک همانطور که در بالا نیز اشاره شد، در خلق شخصیت زنی قدرتمند و شجاع عالی عمل کردهاست جایی که میبینیم او بایستی در بین دوراهی وفاداریاش به گروه The Hand و علاقهی عاطفیاش به دنی، یکی را انتخاب کند. روزاریو داوسون کماکان در نقش کلیر تمپل باعث دلخوشی طرفداران است و مشاهده رویارویی او با چهارمین ابرقهرمان عجیب نیویورک جالب توجه و جذاب است. جسیکا استراپ نیز در نقش جوی برای ایجاد تعادل بین رابطه خود با سه مرد حاضر در زندگیاش: پدرش، برادرش و دنی عالی عملکردهاست جایی که مدام هر کدام بر علیه دیگری اعلان جنگ میکنند. رامون رودریگز باعث میشود ماهیت وجود شروری به نام باکوتو را بهتر درک کنیم. ساشا داوان در نقش داووس لحظاتی به مراتب تنشزا را رقم زدهاست و ما به عنوان مخاطب دلایل او برای دشمنیاش با دنی را به صورت کامل درک میکنیم. متاسفانه فین جونز در نقش محوری سریال کاملا منفی و ضعیف عمل کردهاست، البته همین عملکرد را در مقابل بازی دیوید ونهام در نقش هارولد میچم خیره کننده میبینیم.
[divider][/divider]
هیچکدام از سریالهای مارول در شبکه نتفلکیس نمیتوانند ادعای بدون نقص بودن را داشتهباشند. تمام این سریالها از موضوع افت سرعت رنج بردند، جایی که مجبور بودند به منظور پر کردن حجم ۱۳ قسمت که توسط نتفلکیس به صورت اجباری انتخاب شدهاست، کیفیت داستان را کاهش دهند. فصل دوم دردویل با وجود معرفی مناسب کاراکتر پانیشر به منظور نزدیک کردن گردهمایی پر انتظار آنها در مدافعان، انتقادات بسیاری را به علت تغییر داستان ریشهای شخصیت الکترا به سمت خود روانه کرد. نقطه ضعف اصلی جسیکا جونز نیز کاراکترهای جانبی ضعیف و پرداخت نشدهی آن بود و لوک کیج نیز به طرزی عجیب به جای مانور بیشتر بر روی شخصیتهای قدرتمند ماهرشالا علی و آلفره وودارد، تمرکز خود را بر روی شخصیت بسیار ضعیف و مسخره گروه Diamondback با بازی اریک لارِی هاروی قرار داد. اما به هر حال هرکدام از این سریالها در کنار نقاط ضعف خود نقاط بسیار مثبتی نیز به همراه داشتند که باعث شدند در بسیاری از موارد آن نقاط ضعف را فراموش کنیم.
در نهایت این تصمیم گرفته شد که آیرون فیست به عنوان عضو چهارم گروه مدافعان باشد و در نتیجه او باید سریال اختصاصی خود را بر روی نتفلیکس داشتهباشد، اما باید بگوییم که سریال ساخته شده به هیچ وجه نتوانست اهمیت این شخصیت را به خوبی نشان دهد. دنی رند در قالب آیرون فیست نمیتواند آن قهرمان دوست داشتنی باشد و به تبع آن او نمیتواند ابرقهرمانی متقاعد کننده باشد. مارول در نظر داشت با این سریال عناصری فراطبیعی از کونگ فو و شهر کانلان را وارد شبکه نتفلیکس کند اما این عمل به قدری بدون نظم و با اکراه انجام شدهاست که حتی کانلان در سریال به نمایش در نمیآید. سریال در عوض تصمیم گرفتهاست که به فعل و انفعالات نه چندان جذاب کمپانی رند و فعالیتهای تکراری گروه The Hand بپردازد.
در کنار تمام دلپذیریهای اشاره شده و فراهم کردن بستر نهایی برای مینی سریال مدافعان که بسیاری از طرفداران سرسخت مارول به شدت انتظارش را میکشند، کمی سخت است که به این نتیجه نرسیم که آیرون فیست تا به این لحظه بدترین سریال مارول در شبکه نتفلیکس بودهاست. آیرون فیست آخرین ابرقهرمان معرفی شده از گروه مدافعان است که به ظاهر از نظر قدرت در انتهای لیست قرار دارد.
منبع: ScreenRant
نظرات
من هنوز سه قسمت دیگه براى دیدن دارم و تلاش کردم تا جایى که مى شه توى نقد شما از بخش هاى داستانى بپرم ولى اصولا با شما موافق نیستم متاسفانه. اول از هر چیز بیاید آیرون فیست رو توى تصویر بزرگ ببینیم. سریال Defenders شامل این هاست. دیردویل، یک موجود تاریک، مداوم در حال جنگ با خودش و بسیار مذهبى و خشک. جسیکا جونز، یک زن درهم شکسته با کلى بار کناه روى دوشش که همیشه دنبال رهایى از تاریکى خودشه. لوک کیج، تقریبا همون شرایط جونز اما نسخه مردانه. پانیشر، از هر سه نفر قبلى بدتر حتى تک و توک جوک هاش هم اینقدر تلخ هستن و دوپهلو که بعدش احتیاج دارى قرص اعصاب مصرف کنى. در این جمع تیره و تار با اهداف تاریکتر از شخصیتشون، تنها شوخى و شخصیت بامزه آیرون فیست هست. مضاف بر اینکه اون تنها بچه پولدار تیم به شدت مقروض اما پر هزینه دیفندرز هست. پس سریال سازها مجبورن شخصیت رو در همین وضعیت کمى خل وضع، ساده و کودک وار نگه دارن.
اما اکر سریال رو در ابعاد خودش ببینیم هم متوجه مى شیم اگر آیرون فیست اونى بود که توى فیلم ۱۹۴۸ دیدیم، پس دنبال کردن سریال چه ارزشى داشت. تماشاى بدلکارى یک رزمى کار حرفه اى، بدون هیچ چالشى؟ یا اگر خودش رو نقض نکنه، پس اینجا چه کار مى کنه؟ اون که باید پاى دروازه کان لان باشه و به وظیفه اش برسه. و مهمتر از همه، اگر دو دستش قابل استفاده بود، فصل بعد، رو باید چه کار مى کرد؟
من نمى خواهم بگم از این سریال حتى نصف دردویل لذت بردم (دو بار دیدمش) اما در خیل سریال هاى آبکى و کودکانه ابر قهرمانى امروزى، این سریال از محصولات شبکه هاى دیگه بیش از یک سرو کردن بالاتره.
من تمام فصل یک رو دیدم…تمام نقدی ک شما وارد کردید کاملا سطحی نگری بود…دنی نتونست آیرون فیست خوبی باشه چون کاملا براش آماده نبود و وسط تمریناتش بعنوان آیرون فیست تازه کار برگشت ب نیویورک…دنی رو ضعیف نشون دادن ک داووس بتونه براش بزرگتری کنه…بهش بگه بدترین آیرون فیست و خیلی چیزای دیگ…دنی اواخر فیلم زد قاطی کرد چون نمیدونست حرف مادام گائو رو باور کنه حرف باکوتو رو باور کنه حرف هرلود رو باور کنه خاطرات خودش پدر مادرش کلا بهش فشار آورده بود مخصوصا مسوولیتی ک ترکش کرده بود…کالین مجبور بود قوی ظاهر شه و مسائلو دست بگیره چون دنی تو اون حال و هوای کان لان گیر کرده بود و نمیدونست و نمیتونست مثل نیویورکیا زندگی کنه…آخر سر وارد پدرشو کشت ک دنی و نکشه چون وگرنه دیگ چطوری میخواست از دنی بخاطر نجات خواهرش تشکر و جبران کنه؟البته اگ دقت کرده باشین قبل از شلیک وارد دنی با مشتش جلوی گلوله هرولد رو گرفت…اگ یکم انگلیسی بلد باشین و مقداری معنویات ورزشای رزمی…دلیلی ک کالین ب تنهایی با باکوتو جنگید و شکستش داد این بود ک باکوتو سنسی کالین(استاد کاراته) بود و همونجور ک داووس گفت باکوتو سنسی کالینه و این مبارزه اونه و دنی نباید دخالت کنه…قانونای نیویورک باعث شد تا دنی نتونه به ماموریتش بعنوان آیرون فیست عمل کنه و اصل دشمنی داووس با دنی بخاطر این بود ک داووس میخواست آیرون فیست باشه و همچنین شکایت ازین داشت که دنی اونو ترک کرده در صورتی که قبول نمیکرد که دنی ی زندگی خارج از کان لان هم داره…دلیل عصبانیت دنی و خراب کردن نقشه ها و ب دردسر انداختن دیگران بخاطر دوگانگی پانزده ساله بین آیرون فیست و دنیل توماس رند هست و هنوز اونقدری یاد نگرفته بود ک بعنوان آیرون فیست چگونه باید عصبانیت خودش رو کنترل کنه…و یک مسئاله دیگ این ک آیرون فیست باید اونقدر شریف و با افتخار باشه ک دشمنانش رو نکشه و برای همون لازم بود کسای دیگ دشمنانش رو بکشن دقیقا همون حرفی ک کالین گفته بود…بله داستان از این قراره…درست مثل زندگی واقعی تصمیمات دنی روی ادامه سریال و گذشته روی آینده سریال تاثیر داشت و برای یک سری دیالوگ ها باید این اتفاقات میوفتاد…من خودم دارم رمان مینویسم و رمانم تمام و کمال این ویژگی سریال آیرون فیست رو در بر داره…درست مثل زندگی واقعی هر تصمیم آینده رو عوض میکنه…