نقد فیلم Wonder Woman 1984؛ پر زرق و برق امّا توخالی

30 December 2020 - 23:35
فیلم زن شگفت‌انگیز ۱۹۸۴

زن شگفت‌انگیز که با نام دایانا پرینس هم شناخته می‌شود، یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های اصلی کامیک‌های DC است، امّا حین تماشای فیلم Wonder Woman 1984 «زن شگفت‌انگیز ۱۹۸۴» هرگز شاهد چنین چیزی نیستیم. با سینما فارس همراه باشید.

فیلم زن شگفت‌انگیز ۱۹۸۴

همچنان لحظاتی از فیلم‌سازی خاص جنکینز مشاهده می‌شوند – به تصویر کشیدن جت نامرئی، افزایش اتکای دایانا به کمندش، توانایی جدیدش برای پرواز – امّا به طور کلی، سکانس‌های اکشن اصلا هیجان‌انگیز نیستند.

فیلم اول این فرنچایز، احتمالا محبوب‌ترین فیلم دنیای گسترده DC از نظر مخاطبان و منتقدان است. داستان فیلم اول که در آن شاهد پرش‌های زمانی بودیم، راهی برای گسترش خطوط داستانی معمولی ژانر ابرقهرمانی ارائه داد و گروه بازیگران خیلی خوبی در آن حضور داشتند. البته دنیای غیرمتعادل آن فیلم کامل نبود؛ شرورهای نه‌چندان جذابی در آن فیلم حضور داشتند و شاهد عدم تنوع نژادی در آن بودیم، و دنباله باید پرش زمانی قابل‌توجهی را از دوران جنگ جهانی اول در اروپا به اوایل دهه ۱۹۸۰ در واشنگتن دی.سی. به تصویر می‌کشید. متاسفانه تمام زرق و برق فیلم اول این فرنچایز در Wonder Woman 1984 از بین رفته است. این دنباله ناامیدکننده نه تنها نشانگر وضعیت تأسف‌بار فیلم‌های لایو اکشن ابرقهرمانی، بلکه نشان‌دهنده وضعیت بد فیلم‌سازی در هالیوود است.

در دهه ۸۰ رنگارنگ پتی جنکینز، دایانا (گل گدوت (Gal Gadot)) کاملا تک و تنها شده است. در همین حال که دایانا شروع به ایجاد یک رابطه دوستانه با همکارش باربارا مینروا (کریستن ویگ (Kristen Wiig)) می‌کند، زندگی او به عنوان متصدی موزه و ابرقهرمان مخفی با ورود یک سنگ جادویی مختل می‌شود. در ابتدا، این سنگ به صورت ناخواسته بزرگترین آرزوی دایانا را برآورده می‌کند: زنده شدن استیو تروور (کریس پاین (Chris Pine)). باربارای آشفته و دست‌وپا چلفتی هم قابلیت‌های عجیبی به دست می‌آورد. او آرزو می‌کند مثل دایانا باشد، و ناگهان قدرت و اعتماد به نفسی به دست می‌آورد که در خواب هم نمی‌دید. امّا اوضاع وقتی به هم می‌ریزد که تاجری به نام مکسول لرد (پدرو پاسکال (Pedro Pascal)) با غرور و مشکلات شخصی وارد داستان می‌شود. باربارا – که داستانش به عنوان چیتا به خوبی توسط گرگ روکا، نیکولا اسکات و لیام شارپ در کامیک‌ها روایت شده است – خیلی زود از دوست دایانا به یک شرور تبدیل می‌شود. در همین حال، سنگ جادویی کل دنیا را به هم می‌ریزد.

فیلم زن شگفت‌انگیز ۱۹۸۴

در نماهای مدیوم و لانگ، به ویژه طی یک درگیری بین دایانا و باربارا، شاهد مبارزه ضعیفی بین آن‌ها هستیم.

نکته‌ای که افراد زیادی را طی این سال‌ها به شخصیت زن شگفت‌انگیز جذب کرده‌ است – افسانه کاملا زنانه‌اش و اینکه چگونه او در سکانس‌های مبارزه و در سکانس‌های عاطفی به یک اندازه قدرتمند ظاهر می‌شود – در این داستان آشفته اصلا قابل مشاهده نیست. فیلم‌های ابرقهرمانی معمولا بیش‌ از حد روی عناصر جادویی و اسرارآمیز تکیه می‌کنند تا داستان خود را پیش ببرند، امّا آیا تیم نویسنده نمی‌توانست از چیزی بهتر از یک سنگ جادویی در داستان استفاده کند که مانند یک پنجه میمون آرزوها را برآورده می‌کند؟ این واقعا ایده‌ای تکراری و غیراریجینال است، دقیقا مثل دیالوگ‌هایی که دایانا در ابتدای فیلم و حین نمایش ماجراجویی او در مسابقه آمازونی بیان می‌کند. آن چنان غیرطبیعی که وقتی دایانا سرانجام با استفاده از کمند درخشانش در حال پرواز در آسمان است، اصلا حس شگفتی را به بیننده نمی‌دهد.

البته گدوت و پاین دوباره شیمی خیلی خوبی با یکدیگر دارند، امّا زنده شدن شخصیت استیو ترور – که طی آن کنترل بدن یک آدم بیچاره را به دست می‌گیرد – کاملا منطق داستان را زیر سؤال می‌برد. چرا دایانا پس از ۷۰ سال هنوز استیو را فراموش نکرده است؟ اینکه یک ابرقهرمان زن حاضر است به خاطر یک مرد قدرتش را از دست بدهد، واقعا غم‌انگیز و قابل پیش‌بینی است. روابط عاشقانه این پتانسیل را دارند تا در داستان‌های ابرقهرمانی به عنصری مهم و دلگرم‌کننده تبدیل شوند، امّا در اینجا هم اصلا به درستی از آن‌ها استفاده نشده است.

فیلم زن شگفت‌انگیز ۱۹۸۴

در پایان، بازیگران نمی‌توانند داستان را نجات دهند. ویگ واقعا تمام تلاشش را می‌کند. او این کار را با همراهی پاسکال انجام می‌دهد و هر دو نقش‌آفرینی خیلی خوبی دارند، امّا فیلمنامه نمی‌تواند به بهترین شکل از آن‌ها استفاده کند.

جنکینز که در فیلم Wonder Woman سبک مبارزات تازه‌ای را وارد ژانر ابرقهرمانی کرد، گویا از دنیایی که در خلق آن نقش داشته ناامید شده و آن را رها کرده است. این فیلم هم مانند فیلم‌های دهه هشتادی پر از زرق و برق است، امّا هیچ‌کدام از صحنه‌ها از نظر بصری جذاب و زیبا نیستند. Wonder Woman 1984 در نمایش احساسات اغراق می‌کند و بزرگ و مبالغه‌آمیز بودن را با شگفت‌انگیز بودن اشتباه می‌گیرد. سکانس‌های اکشن توسط قرارگیری ضعیف بازیگران در صحنه‌ها خراب شده و هر لحظه نمی‌دانیم کدام شخصیت در کجای صحنه قرار دارد. بدترین مورد در این زمینه، سکانس درگیری باربارا و دایانا در زیر آب است که در آن چیتا – که باید ترسناک به نظر برسد – به دلیل افکت‌های عملی و جلوه‌های ویژه ضعیف خیلی مسخره به نظر می‌رسد. در نماهای کلوزآپ فیلم، کاملا مشخص است توجه زیادی برای طراحی صورت و بدن چیتا صورت نگرفته است، و اصلا قدرت‌های وحشیانه این شخصیت را به تصویر نمی‌کشند. در نماهای مدیوم و لانگ، به ویژه طی یک مبارزه بین این دو زن، شاهد مبارزه ضعیفی بین آن‌ها هستیم. البته همچنان لحظاتی از فیلم‌سازی خاص جنکینز مشاهده می‌شوند – به تصویر کشیدن جت نامرئی، افزایش اتکای دایانا به کمندش، توانایی جدیدش برای پرواز – امّا به طور کلی، سکانس‌های اکشن اصلا هیجان‌انگیز نیستند.

در پایان، بازیگران نمی‌توانند داستان را نجات دهند. ویگ واقعا تمام تلاشش را می‌کند. او این کار را با همراهی پاسکال انجام می‌دهد و هر دو نقش‌آفرینی خیلی خوبی دارند، امّا فیلمنامه نمی‌تواند به بهترین شکل از آن‌ها استفاده کند. داستان هر لحظه گسترده و گیج‌کننده می‌شود، چون روابط مرکزی فیلم تحت تأثیر جهانگردی غیرضروری، تغییر نقش‌های بیهوده و دنیاسازی ضعیف قرار می‌گیرند. فیلم هیچ تلاشی نمی‌کند تا نشان دهد دایانا از جنگ جهانی دوم تا سال ۱۹۸۴ مشغول چه کاری بوده است و چرا تصمیم گرفته در اتفاقات مهم دنیا که می‌توانست جلوی آن‌ها را بگیرد دخالتی نکند. در کامیک‌ها، دایانا رابطه جالبی با باربارا دارد، که کارش به عنوان یک باستان‌شناس و علاقه‌اش به آمازونی‌ها لایه جذابی به دوستی آن‌ها اضافه می‌کند. در این فیلم هم تا حدودی شاهد چنین نکاتی هستیم، امّا این دنباله به دلیل روایت ضعیف و داستان فرمولی‌ خودش موفق نمی‌شود جذابیت فرنچایز را گسترش دهد. گل گدوت همچنان حضور گرمی در فرنچایز دارد و کریس پاین با وجود داستان ضعیف، نقشش را به خوبی ایفا می‌کند. کاملا منطقی به نظر می‌رسد که استیو و دایانا در مقابل باربارا و مکسول قرار بگیرند، که قصد دارد تمام دنیا را تصاحب کند. امّا چرا در اینجا به بهترین جنبه از فیلم قبلی یعنی آمازونی‌ها توجهی نشده است؟ اگر قرار نیست یک صحنه اکشن و جذاب دیگر به رابین رایت اختصاص داده شود، چرا اصلا او در این دنباله برگشته است؟ آیا این بهترین چیزی است که استودیو توانسته با استفاده از تمام قدرت هالیوود امروزی و این همه هزینه بسازد؟

فیلم زن شگفت‌انگیز ۱۹۸۴

گل گدوت همچنان حضور گرمی در فرنچایز دارد و کریس پاین با وجود داستان ضعیف، نقشش را به خوبی ایفا می‌کند.

Wonder Woman 1984 نقطه عطفی در تاریخ تجاری هالیوود است، چون استودیوی برادران وارنر امیدوار است عرضه این فیلم در روز کریسمس بتواند کمک شایانی به سرویس استریمینگ HBO Max کند. امّا این فیلم بیش از پیش نشان‌دهنده مشکلات بزرگ ژانر در حال فرسایش ابرقهرمانی است. حین تماشای این فیلم کاملا متوجه توخالی بودن نحوه روایت داستان می‌شوید و به این نتیجه می‌رسید که استودیوها مدام در حال استفاده از این فیلم‌ها برای بیان پیام‌های سیاسی مورد نظر خودشان و فروش نسخه‌ای توخالی از تغییراتی هستند که ما در زندگی واقعی خواستار آن‌ها هستیم. این سبک فیلم‌سازیِ شایسته و خوبی نیست. و در همین حین که کارگردانان جذاب‌تری درگیر این ژانر پرطرفدار می‌شوند، همگی می‌دانیم که آن‌ها می‌توانند از استعداد خود در ژانرهای دیگر به شکل بهتری استفاده کنند. ای کاش هالیوود اجازه کنترل واقعی روی داستان‌ها را به کارگردان‌ها می‌داد، به جای اینکه از آثار آن‌ها به عنوان یک مجرا برای افزایش سودآوری استودیوهای خودش بهره‌برداری کند.

برچسب‌ها: ، ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.