فلسفه جنون – نگاهی بر جزئیات داستانی انیمیشن The Killing Joke

15 September 2016 - 19:59

دی سی پس از مدت‌ها تصمیم گرفت که یکی از کامیک های درجه سنی بزرگسال خود را در قالب انیمیشن به انتشار برساند. کامیکی که به یکی از وحشت‌انگیزترین سناریوهای دنیای دی سی پایان می‌داد و جوکر را تمام می‌کرد. The Killing Joke را به جرات می‌توان مهم‌ترین و پرطرفدارترین انیمیشن کامیک محوری دانست که در سال‌های اخیر به انتشار رسیده است. این موضوع حتی از فروش گیشه‌ای آن هم پیداست. در ابتدا قرار بود تنها یک روز این انیمیشن در سینما قابل تماشا باشد اما تعداد خریدهای بلیط در گیشه آنقدر زیاد بود که سه روز متوالی در هزار و سیصد سینما به نمایش در آمد و فروش بسیار خوبی را هم تجربه کرد. اما دلیل اینکه این انیمیشن انقدر مهم است و طرفداران زیادی دارد چیست؟ دلیل اینکه حضور جوکر در این انیمیشن بسیار مهم و بحث برانگیز است چه می‌تواند باشد؟

پاسخ این دو سؤال این است که این بار قرار نیست با یک مأموریت خلافکارانه از طرف جوکر و مبارزه‌اش همراه با بتمن باشیم. این بار قرار نیست جوکر با افرادش یک نفر را گروگان بگیرند یا یک بانک را به تاراج ببرند. بلکه قرار است نگاهی عمیق به گذشته‌اش داشته باشیم. اینکه ببینیم آیا داستان‌هایی که هث لجر در The Dark Knight برایمان تعریف کرده بود تا چه حد صحت دارند؟ ببینیم آیا واقعاً همسرش یک قمار باز بوده که بدهی‌های زیادی بالا آورده و صورتش را زخمی کرده‌اند؟ یا اینکه سناریوی سبز شدن موهایش و غرق شدنش در دیگ مواد شیمیایی حقیقت دارد؟ یا از همه مهم؛ جوکر در این سه سال، زندانی بوده یا…؟!

joker

در این انیمیشن قرار است به تمام تئوری‌هایی که به صورت شایعه برای سرگذشت جوکر پیش آمده‌اند پرداخته شود تا به یک داستان واحد ایمان بیاوریم. داستانی که علی رغم دیگر شماره‌های کمیک بتمن، درجه سنی مخاطبانش بزرگسال است و خشونت و وحشت زیادی را به همراه دارد.

شلیک مهلکی که جوکر بی رحمانه به باربارا گوردن می کند یا کتک خوردن یک خلافکار سابقه دار از بت گرل در حد مرگ و باز نایستادن وی از کتک زدن و از همه مهم‌تر شکنجه های روانی جوکر به رییس پلیس گوردن که به یادماندنی ترین لحظات انیمیشن را شامل می شود و لوکیشنش هم یک شهر بازی بزرگ است که توسط جوکر مدیریت می شود و افرادش را هم افراد عجیب الخلقه‌ای تشکیل می دهند که مدتی در این شهر بازی کار می‌کرده‌اند و هم اکنون مسئول شکنجه دادن افرادی نظیر رییس پلیس گوردن هستند و مقدار زیادی هم از بی رحمی جوکر به ارث برده‌اند.

بتمن هم اینبار بسیار پخته‌تر و سنگین‌تر از گذشته به نظر می‌رسد. به بت گرل اجازه‌ی برقراری ارتباط با خلافکاران را نمی‌دهد و نمی‌خواهد در برخی از ماموریت ها او را همراهی کند. چون می‌خواهد بت گرل بیش از پیش به بتمن شبیه شود و به آن پختگی لازم برسد. اما بت گرل در میان راه خسته می‌شود و کنار می‌کشد. خود را بر لبه‌ی پرتگاهی می بیند که هرلحظه ممکن است در آن سقوط کند و دیگر نتواند برگردد. در این لحظه است که نه تنها به قدرت بتمن، بلکه به قدرت کنترل کردن قدرتش حسودی‌اش می‌شود و از ماجرا کنار می‌کشد و همان باربارا گوردن باقی می‌ماند نه برت گرل. شاید ابتدای انیمیشن به مزاج خیلی ها خوش نیاید. اما نباید فراموش کنیم که این ابتداییه را همان کسانی ساخته اند که اختتامیه ی نفس گیر و دلربایش را خلق کرده اند. پس بی دلیل نیست که می خواهند بت گرل را در دام یک خلافکار جذاب و آب زیر کاه بیندازند. بی دلیل نیست که بت گرل را تا دل حوادث پیش می‌برند و سپس نا توانی اش را به تصویر می‌کشند تا قدرت بتمن را نشان داده باشند. یا صحنه ای از خوش گذرانی های خلافکاران در کشتی را نشان می دهند تا نفوض بتمن را نشان داده باشند. اما تمام اینها با صحنه ای که باران برروی زمین می‌بارد و بتمن برروی آب های جمع شده پای می گذارد تمام می‌شوند و روند جوکر واری را به خود می‌گیرند و ماجرا کمی دگرگون می‌شود و بیننده را کمی سر جایش تکان می‌دهد و حتی در بعضی از مواقع میخکوب می‌کند. حتی هستند لحظاتی که وارد خرابات گذشته ی جوکر می‌شوید و به حال و اوضاعش بغض می‌کنید. مثلا هنگامی که می‌خواهد از فرط فقر و بی پولی خلاف کند و زن و فرزند هنوز به دنیا نیامده‌اش را سر و سامان دهد اما در میان چانه زدم با همکاران سارقش خبر می‌رسد که خانواده اش بر اثر حادثه ای کشته شده اند. اینجاست که جوکر به پوچی می‌رسد و با خود به این موضوع فکر می‌کند که حالا که دیگر همسر و فرزندی باقی نمانده برای چه دزدی کنم؟ و با تهدید مرگ همکارانش در صورت عدم همکاری مواجه می‌شود و در عمل انجام شده ای قرار می گیرد که در نهایت سر از دیگ شیمیایی در می‌آورد و به محض خارج شدن از آن تنها کاری که می‌کند این است که می‌خندد!

joke

در اینجاست که جوکر متولد می‌شود. یک بیمار روانی که به جای مقابله با مشکلاتش یا نا امید شدن و غمگین ماندن، فقط به آنها می‌خندد و سعی می‌کند از تمام لحظات زندگی پوچ و بی‌هدفش لذت ببرد و این لذت را هم تا مقدار زیادی در به پا کردن هرج و مرج می‌بیند. اما اینبار قرار نیست شاهد خلاف کردن جوکر با این سبک افکار و شیوه ی زندگی باشیم. بلکه می‌خواهد دوست قدیمی اش را هم به راه راست هرج و مرج هدایت کند. او می‌خواهد بتمن را به خود واقعی‌اش که هست برگرداند، همان هنگامی که با هم از تیمارستان فرار کردند و هر کدامشان سبکی جدید از زندگی را پیش گرفتند. بتمن سعی کرد واقعیت های زندگی پوچش را نادیده بگیرد و با خلافکار ها مقابله کند و صلح و آرامش را بر گاتهام حاکم کند. جوکر هم بیش از پیش واقعیت زندگی‌اش را لمس کرد و جنونش بیشتر از قبل شد. نقطه‌ی مشترک میان جوکر و بتمن در این میان این است که هردویشان کنترل کردن را خوب یاد گرفته‌اند. بتمن قدرت و زور بازویش را کنترل می کند و کسی را نمی‌کشد. جوکر هم دیوانگی اش را. اما در انتهای این فیلم هردویشان مقداری کنترلشان را از دست می‌دهند و سپس خسته از مبارزه تصمیم می‌گیرند با صحبت کارشان را تمام کنند. بتمن تمام سعی خودش را می‌کند که جوکر را از اوضاعی که دارد نجات دهد و او را به سلامت روانی برساند و اینگونه وعده می‌دهد که جوکر دست از خلاف بکشد و زندگی بهتر و مناسب تری را به دور از هرج و مرج تجربه کند.

به نوعی می توان گفت بتمن این قول را به جوکر داد که توسط پلیس‌ها کشته نشود و از همه مهم‌تر اینکه در این راه تنها نخواهد بود و بتمن به او کمک خواهد کرد. اما جوکر به جای پاسخ مستقیم به این قضایا تنها ابراز شرمندگی می‌کند و می‌گوید که دیر شده است و سپس جوکی را تعریف می کند که شرح حالی مناسب از خودش و بتمن است. تفسیر این جوک به طور مستقیم پاسخ جوکر به بتمن و پیشنهاداتش است. جوکر با این جوک به بتمن می‌فهماند که اصلا به او اعتماد ندارد و مطمئن است که در میانه ی راه خیانت می‌کند و تنها بتمن است که به زندگی خوب و پایان خوش می‌رسد. اما مهم ترین نکته درباره این جوک نام آن و دلیل انتخاب این نام است. جوک کشنده، نامی است که برای جوک جوکر انتخاب شده و حتی بر روی انیمیشن نیز گذاشته شده است. بتمنی که به جز عصبانیت هیچ احساس دیگری از خود نشان نمی‌دهد، پا په پای جوکر پس از این جوک قهقهه می‌زند و با صدای بلند می‌خندد. اما بعدش چه؟ طبق کامیک جوکر می‌میرد. بتمن هم می‌میرد ولی نه مانند جوکر؛ بلکه از درون واقعا یک بار به قتل و همانند جوکر به پوچی می‌رسد. به همین دلیل است که می‌خندد!

jokerr

ببین… دو مرد در یک تیمارستان بودند. یک شب تصمیم می‌گیرند که دیگر دوست ندارند در یک تیمارستان بستری باشند و تصمیم به فرار می‌گیرند. پس خودشان را به سقف می‌رسانند و در رو‌به‌روی باریکه‌ای که جلویشان قرار داشت سقف ساختمان‌های شهر را‌ می‌بینند که در زیر نور ماه [تا آن طرف شهر] کشیده شده است… به سمت آزادی! اولین مرد بدون هیچ مشکلی می‌پرد و از باریکه عبور می‌کند اما رفیقش از اینکار می‌ترسد… او از «سقوط» می‌ترسد. مرد اول یک ایده دارد. او می‌گوید:«هی! من چراغ قوه‌ام را همراهم دارم. نور آن را در باریکه می‌اندازم و تو می‌توانی از آن عبور کنی و به من ملحق شوی.» اما آن یکی سرش را تکان می‌دهد و می‌گوید:«فکر می‌کنی دیوانه‌ام؟ به وسط مسیر که برسم آن را خاموش می‌کنی!»

برچسب‌ها: ، ،

مطالب جنجالی

Sorry. No data so far.

نظرات

دیدگاهتان را بنویسید

Your email address will not be published.

  • empty says:

    جوک کشنده به هیچ وجه نمیتونه ترجمه ی the killing joke باشه
    این کلمه ایهام داره، البته ایهام ۳تایی!
    یکی اینکه معنای لغویش که جوکِ کشتن میشه، دومی هم اینکه جوکی که خیلی خوب بوده، سومی هم اینکه اون جوک به قدری زیاده روی کرده که از حالت خنده دار در اومده
    اگه من بودم اصلاً به فارسی ترجمش نمیکردم چون فارسی چنین ایهامی نداره و نمیتونه نکته ی مد نظر رو به مخاطب برسونه

  • DeadSpace says:

    من دیدم خیلی قشنگ بود