یکی از مهمترین دلایلی که سریال ۱۳ Reasons Why خود را از سایر سریالهای تینیجری متمایز کرده، این است که روایتی واقعگرا از مشکلات و دغدغههای نوجوانان در طی دوران تحصیلیشان در مدرسه و بهخصوص در مقطع دبیرستان را به مخاطبان نشان می دهد. مشکلاتی از جمله تمایل به خودکشی، افسردگی، قلدری (Bullying)، آزار و اذیت جنسی و درنهایت خشونت که امروزه متاسفانه در کشور آمریکا از این موارد در مدارس گوناگون اتفاق میافتد و عدهای از این نوجوانان بیگناه جان خود را از دست میدهند. فصل نخست به خوبی توانسته بود این مشکلات را از دید شخصیت معصوم داستان یعنی هانا بیکر (با بازی خوب کاترین لانگفورد) نشان دهد اما حالا بعد از یک سال، فصل دوم این مجموعه پرطرفدار نتفلیکس (البته بعد از چیزهای عجیبوغریب) منتشرشده است. نگاهی بیندازیم که آیا این فصل همانند فصل نخست موفق ظاهرشده و یا از افت کیفی برخوردار بوده است؟ با سینماگیمفا همراه باشید.
داستان فصل دوم سه ماه پس از اتفاقات فصل نخست آغاز میشود. با تلاشهای مکرر والدین هانا بیکر، بالاخره دادگاه شکایت خانواده بیکرها از مدرسهای که هانا در آن حضور داشته برگزار میشود و باید تمام افرادی که در خودکشی هانا بیکر نقش داشتند نیز در دادگاه شهادت بدهند. کلی هم هانا را فراموش کرده و میخواهد زندگی تازهای را با دوست جدیدش به نام اسکای (البته در فصل نخست حضور کوتاهی داشته است!) آغاز کند اما این رابطه خیلی زود از هم میپاشد وقتی که کلی با یافتن یک عکس مرموز؛ عکسی که چیزهای فراتری از نوارهای هانا به وی نشان میدهد. دوباره خودکشی هانا، ذهن و فکر کلی را درگیر میکند و در کنار آن، با دروغهایی که دوستان هانا در دادگاه میگویند، او را وادار میکند که خودش پرده از راز خودکشی هانا و اعمال غیراخلاقی برایس (شخصی که به هانا تعرض کرده بود) بردارد.
عدهی زیادی از بینندگان (بهخصوص بینندگان ایرانی) معتقد بودند که داستان ۱۳ Reasons Why در همان فصل اول به خوبی پرداختهشده بود و تمدید دوباره آن از سوی شبکه نتفلیکس ضروری نبود. اما من موافق ساخت فصل دوم این مجموعه بودم، چون شخصیت برایس لازم بود به سزای اعمالش برسد و پیشبینی هم میکردم که اگر در فصل دوم این اتفاق بیافتد، قطعاً از طریق سکانسهای قدرتمند دادگاه، این کار به سرانجام مینشیند اما متأسفانه سکانسهای دادگاه آن قدرها هم که من تصور میکردم، خوب از آب درنیامدند و حتی در قسمتهای نخست این فصل احساس میکنید که سکانسهای دادگاه و شهادت چند تن از دوستان هانا هم بیخود و هم بیمحتوا هستند. در همان چند قسمت ابتدایی متوجه میشویم که نویسندگان هیچچیزتازهای همانند فصل نخست برای ارائه دادن ندارند. آنها سعی میکنند با فلشبکهای خستهکننده و صدالبته زورکی، خلاءهای موجود در داستان را پر کنند. این فلش بکها که معمولاً در حین شهادت کاراکترهای داستان در سکانسهای دادگاه نشان میدهد، بهشدت بیهوده هستند. فلش بکهایی ازجمله پیامک دادن و ارسال عکسی غیراخلاقی توسط خود هانا به شخص مرموز دیگر و یا لطف صمیمانه هانا به تونی و یا دورهمی دوستان و مصرف قرص روانگردان و چندین موارد دیگر. آیا تماشای این فلش بکها برای بینندگان ضروری بوده است؟ قطعاً خیر. یکی از عجیبترین قسمتهای فصل دوم، قسمت رابطهی زک با هانا است که نه تنها قسمتی ضعیف و خستهکننده است، بلکه حتی به نوعی اتفاقات فصل نخست را نقض میکند. در این قسمت بر رابطهی عاشقانهی هانا و زک در تابستان قبل از خودکشی هانا میپردازد که این رابطه بدون دلیل محکم و قانعکننده، بهپایان میرسد اما سؤال اصلی در مورد این اپیزود این است که زک از کدام تابستان سخن میگوید؟ کدام رابطهی عاشقانه؟ این اتفاقاتی که بین زک و هانا در تابستان مجهول اتفاق افتاده یک گاف عجیب است، چون هانا در مورد زک در فصل نخست، نه از رابطهی عاشقانهی غلیظش صحبتی کرده و نه اشارهای به تابستان و تعطیلات بعد از مدرسه کرده بود.
یکی از مواردی که در این فصل بهشدت تو ذوق میزند، تحول عجیبوغریب شخصیتهای داستان است. از شخصیتهای فرعی چون اسکای گرفته تا یکی ازشخصیتهای اصلی داستان یعنی جاستین. اسکای در این فصل دوستدختر کلی میشود اما به خاطر رفتارهای بیاهمیت کلی به وی، دست به خودکشی میزند درحالی که در فصل نخست، اسکای بهطور واضح بهکلی میگوید که خودکشی برای آدمهای ضعیف است و هانا هم آدم ضعیفی بوده است. مگر میشود شخصیت اسکای در طول سه ماه، آنقدر تغییر کند؟ یکی دیگر از شخصیتها جاستین است که تغییر و تحول وی گاهی موردقبول و گاهی بیهوده است. دوستی و همکاری جاستین و کلی در طول فصل دوم، شباهت فراوانی به دوستی و همکاری الکس ماهون با مایکل اسکوفیلد در فصلهای دوم تا چهارم سریال فرار از زندان دارد. شخصیت شری هم که در فصل نخست از شخصیتپردازی منسجم و قابل قبولی برخوردار بود، در این فصل به شخصیت فرعی بیهودهای تبدیل میشود که فقط در چند سکانس به کلی و جاستین کمک میکند و میرود. اما میرسیم به کاراکتر اصلی فصل نخست یعنی هانا بیکر که برجستهترین نقطه قوت فصل اول هم از جهت شخصیتپردازی قدرتمند و هم از جهت هنرنمایی وی بود که باعث شد نامزد بهترین بازیگر نقش اول زن در مراسم گلدن گلوب سال گذشته شود. در این فصل هانا بیکر نه تنها کمکی به جذابیت داستان نمیکند، بلکه حضور وی هم بیهوده است. حضور روح مانند وی که در ذهن و فکر کلی است و در زمان خلوت، به سراغش میآید و دیالوگهایی میگوید و میرود. چنین اتفاقی هم در سریال دیگر محصول شبکه نتفلیکس به نام بلادلاین رخداده بود که شخصیت دنی ریبرن (با بازی بن مندلسون) که در فصل اول کشتهشده بود، در فصل دوم در حالتی روح مانند در ذهن و فکر شخصیت اصلی داستان به نام جان ریبرن حضور داشت. گرچه همان حضور کوتاه و پردازش قوی آن توسط نویسندگان آن مجموعه، موفق به کسب جایزه امی شد.
پس از تماشای قسمتهای اول تا این فصل که بهشدت بیهوده وخستهکننده بودند، از قسمت یازدهم به بعد، سریال به آن نقطهی موردنظری که در طول فصل منتظر آن بودم، میرسد. شهادت برایس علیه هانابیکر که بهدروغ در دادگاه اعلام میکند که نه تنها به او تجاوز نکرده، بلکه مدتها قبل با وی رابطه عاشقانه داشته و با میل خود هانا بوده است. از طرف دیگر احساس درخطر بودن برایس است که هرلحظه میترسد که عکسهایی که از آن خانه مرموز از دخترهایی که به آنها صدمه زده است، لو برود. روایت خوب اپیزود یازدهم و دوازدهم و شخصیتپردازی منسجم برایس نسبت به فصل نخست، از نقاط قوت این فصل است. اما اپیزود پایانی بازهم به روایت کسلکنندهی خود برمیگردد. با تماشای اپیزود پایانی و اتفاقاتی که در این اپیزود میافتد، کاملاً مطمئن هستیم که دیگر پرونده خودکشی هانا به اتمام رسیده است تا اینکه نوبت به تایلر (عکاس آسیبدیده مدرسه) میرسد که به خاطر ضربههای روحی و روانی که از قلدری دار و دسته برایس بر او واردشده، تصمیم میگیرد که شبانه به مدرسه برود و با اسلحه تمام آنها را به قتل برساند. سکانس پایانی درواقع اشارهای مستقیم به اتفاقات اخیر ناگوار آمریکا میاندازد که عدهای از همین دسته از جوانان آسیبدیده روانی، تصمیم به کشتن افراد در مدرسهها میگیرند. کلی با حرفهای آرامشدهندهاش به تایلر، از این اتفاق تراژدی جلوگیری میکند و کمک میکند که تایلر از دست پلیسها بگریزد.
نمیدانم که سکانس پایانی فصل دوم، چقدر میتواند قدرتمند باشد که خط اصلی داستان فصل سوم را تشکیل بدهد و چه مقدار خرده پیرنگ هایی که در اپیزود پایانی برای فصل بعد ایجادشده، آنقدر منسجم و قابلپردازش باشد. احساس نمیکنم که مثلث عشقی جاستین، الکس و جسیکا و یا ماجرای باردارشدن دوست (کلوئی) برایس و یا تحت تعقیب بودن تایلر و تمرکز بر شخصیت وی، بتواند ادامهای مناسب برای این مجموعه باشد حتی اگر هم فصل سومی در کار باشد، دیگر نه دلیلی بر وجود شخصیت هانا احساس میشود و نه اسمی به نام «سیزده دلیل برای چه؟».
نظرات
سلام خسته نباشید نقد بسیار زیبا و کاملی بود
فصل یکبسیاز زیبا بود که برای دیدنش ۶ ماه صبر کردم تقریبا ۲ هفته ای یک قسمت میدیدم تا سریال دیرتر تموم شه من به فصل ۲ اعتماد نداشتم می دونستم خراب می کنن واقعا نزدیک به صفر بود بتونن حس و حال فصل یکو نشون بدن
من که فقط دارم فصل ۲ رو می بینم که ببینم تهش چی میشه نتفلیکس این سریال هم نابود کرد
ممنون
در کل بگویم که فصل دوم شبیه یک اثر نیمه سوخته بود. از وقتی Jay Asher بخاطر Sexual Harassment از پروژه اخراج شد، نویسندگان جدید بدون سرپرستگی یک آدم شناخته که کسی بهتر از جی اشر نبود، فیلم نامه را نوشتند. بعد که من خبر ها رو دنبال میکردم می دیدم که Writers Staff مدام از وضعیت کار ناراضی هستند، یکیشون گفته بود که نزدیک ۲۵ بار فیلم نامه را بازنویسی کرده و یکی هم میخواسته شخصیت الکس از داستان نباشه و عواملی هم کار رو متوقف کرد؛ مثل تیراندازی در محل فیلمبرداری و…..
این عوامل با درگیری های فراوان، ادامه ای ضعیف از یک اثر اورجینال قوی به ما تحویل دادند که پر از گاف،سوتی و نبود بالانس درست بین شخصیت ها هست. نتفلیکس هم لامصب بعضی وقت ها واقعا فشار زیادی میاره که حتما باید سریال های محبوبش در ظرف یک سال پخش شوند. همین عجله کاری ها شاید گریبان گیر Stranger Things هم بشه.
طبق گفته شما با اینکه تزدیک ۲۵ بار فیلمنامه رو نوشتن پر از گاف و سوتی بود خیلی از اتفاقات فصل یک رو نادیده گرفته بودن و یا اصلا از قصد این کارو انجام داده بودن. برا اینکه اسپویل میشه نمی گم
الکس فصل یک با egel شلیک کرد به خودش فصل دیدیم زندست مگه میشه کسی با egel به سرش شلیک کنه زنده بمونه حتی سریال نخواست یکی از افراد فیلم رو برا افزایش تراژدی حذف کنه
در فصل ۲ انگار من داشتم یه سریال دیگه می دیدم
برام عجیبه چه جور انقدر عجله داره ویچرو می خاد ۲۰۲۰ بده بیرون
کلا معلوم نیست اصلا برای چی ساختن این فصل رو. داستان به طرز عالی توی فصل ۱ تموم شد؛ احتیاجی به این لوس بازی ها نبود.
متاسفانه نتفلیکس چنین برداشتی نکرده و حتی سریال را برای فصل سوم تمدید کرده است. آن هم بدون شخصیت اصلی داستان یعنی هانابیکر!!!