در قسمت گذشته معنا و مفهوم حقیقی عبارت علمیتخیلی و عناصر بنیادین سازنده اینگونه آثار را زیر ذرهبین قرار دادیم؛ در رابطه با تنوع فراوان فیلمها و سریالهای این سبک مباحثه کردیم و آثار پاپکورنی دربرگیرنده این ژانر را تحت موشکافی قرار دادیم. پس از اشارات و توضیحات کوتاهی که در قسمت گذشته درمورد زیرسبکها و تمهای علمیتخیلی داده شد، در این قسمت دقیق و محتاطانه تر زیرژانر های علمیتخیلی را برای شما عزیزان تشریح کرده و از آثار مرتبط با آنان میگوییم. در سینماگیمفا بخوانید.
ژانر علمیتخیلی همچون اقیانوسی است که گونههای آبزی بسیاری در آن زندگی میکنند و هرچه ماهیگیری که خواهان صید است حرفهایتر و کارکشتهتر باشد، شکاری بهتر و لذیذتر صید خواهد شد. اما تنوع صیدها سبب شده تا هر یک از انواع آنها، طالب صیادی مخصوص به خود باشد و روش به دام انداختن آنان نیز متمایز از دیگری. تا صحبت از علمیتخیلیهای عمیق و دیوانهوار میشود، نمیتوان از اسطورهای چون کریستوفر نولان (Christopher Nolan) که در صید ایدههای خلاقانه و مسخکننده از این اقیانوس، مهارت خاص و منحصر به فردی دارد نام نبرد. یا ریدلی اسکات (Ridley Scott) بزرگوار که خالق آثار شاخص فراوانی در این ژانر و البته، از پدران آن در صنعت سینماست. اگر قرار باشد تا به نام بردن تکتک این صیادان کاربلد بپردازیم، مهرههای فکمان از فرط خستگی از جای خود درمیآیند، پس به ذکر همین چند مورد بسنده میکنیم. تماثیل و شمایل این ژانر نهتنها فراتر و بیشتر از حد تصور هستند، بلکه شدت تمایز میان آنان، اساسا موجب قرار گرفتن برخی در تضاد با بنیاد یکدیگر شده است. در این قسمت، بر آن شدیم تا انواع این گونههای دریایی را شناسایی کرده، جزئیات آنان را فاش کرده و از صیادان بهنام آن نام ببریم.
علمیتخیلی سخت (Hard Scinece-Fiction)
اگر از بنده بپرسند که بهترین فیلم علمیتخیلی که تا به حال تماشا کرده اید کدام است، ذهنم به سمت و سوی حجم عظیمی از جلوههای ویژه انتقامجویان جنگ ابدیت (Avengers Infinjty War)، تعقیب و گریزهای کیهانی جنگ ستارگان (Star Wras)، لطائف بامزه جومانجی (Jumanji) و یا جیغ و دادهای متدوام خانوادهای بیچاره در احضار (The Conjuring) نمیرود، بلکه فیلمهایی چون ۲۰۰۱ اودیسه فضایی (۲۰۰۱ A Space Odyssey)، در میان ستارگان (Interstellar) و نابودی (Annihilation) هستند که در ذهنم فریاد آتشینی سر میدهند و شدت سوزان و تاثیرگذاری آنان نمیگذارد که افکارم، ابدا به سوی دیگر آثار این ژانر منحرف شود. اینگونه آثار بخاطر تمرکز بسیار بر روی مباحث علمی و فلسفی در ارتباط با فیلم، طوری جلوه میکنند که گویا داستان و کاراکترهای آن پوششی برای ثیقل دادن به تئوریهای علمی، منطقی و نظری است؛ البته که آثار این زیرژانر (Sub-Genre) اصلا از حیثهای فرعی ضربه اساسی نمی خورند. این زیرژانز در حقیقت، دربرگیرنده آثاری است که اساس بر پایه تئوریهای علمی و پیچیده بنا شدهاند و طبیعتا آنقدر واقعیگرا هستند، که انکار وقایع آنان کاری بسی دشوار باشد. آثاری چون ۲۰۰۱ اودیسه فضایی که با بهرهگیری از اطلاعات موجود و با تحقیقات بسیار، پیش از آنکه بشر موفق به دیدن آن از نمای نزدیک بشود سفری فضایی و پای گذاشتن بر روی ماه در این فیلم به تصویر کشیده شد. این فیلم موجب افزایش رغبت کاشفان و دانشمندان درمورد پروژه سفر به ماه شد؛ دلگرمی و پشتوانهای که این اثر برای آنان ایجاد کرد نهایتا ثمرهای تحسین برانگیز داشته و آدمی برای اولین بار پای بر این قمر شگفتانگیز گذاشت. در کمال تعجب، آنچه استنلی کوبریک (Stanley kubrick) در اودیسه فضایی به نمایش گذاشت بدون ذرهای اختلاف، با واقعیت تطابق کامل داشت. به همین خاطر میتوان بسیاری از موفقیتهای اینچنینی علمی را مدیون این کارگردان بزرگ و استاد ماهر، و ساخته فاخرش دانست. البته این تنها باری نبود که آثار علمیتخیلی تا این حد تحت تاثیر نظریات علمی موفق شده و به شاهکار های ارزشمند تبدیل شدهاند. در میان ستارگان، ساخته دیوانهوار کریستوفر نولان با به بازی گرفتن تئوریهای اثبات شده و فرضیات مطرح شده در زمینه فیزیک و کیهان، آنقدر واقعگرایانه به نظر میرسد که هنگام تماشای آن، لحظهای به بنیه “تخیلی” آن نمیاندیشید. تمامی جزئیات این اثر دارای پایه علمی هستند و هیچ یک از موارد مطرح شده، کاملا زاده تخیل خالق آن نیستند. همه اینها باعث شده تا در میان ستارگان دستمایه بسیاری از کتابهای علمی و تئوری قرار گیرد. البته این نخستین بار نیست که نولان دنیای علم را متحول کرده و افکار محققان را درهم شکسته؛ وی سال ۲۰۱۰ میلادی با تلقین (Inception)، نه تنها مسخکنندهترین و هیجانانگیزترین فیلم تاریخ سینما را آفرید؛ بلکه ذهن محققان و متفکران جهان خواب و رویا و روانشناسان را بیدار کرد و آنان را وادار به تهیه مطالب و کتابهای بسیار، تنها در رابطه با فلسفههای این فیلم کرد. فیلمی که نولان، ادعا میکند که حدود ده سال تنها بر روی فیلمنامه آن وقت گذاشته و گویا، برای خلق فیلمی با این مضمون وارد سینما شده است.
هدف از ذکر تمامی این مثالها، کمک به درک بهتر این زیرژانر و آثاری که تحتالشعاع آن قرار میگیرند بوده است. در اینگونه آثار اصولا مرکز توجه بر روی وجه علمی،مهندسی و تکنولوژیک آن است که بیش از اینکه تم علمیتخیلی داستان پسزمینهای برای داستان آن باشد، داستان گزینهای برای مطرح و جامعسازی ایدههای سنگین و عمیق است تا فهم آن برای مخاطب سادهتر شود و تصویر ذهنی سادهتر و قابلدرکتری از مباحث مشخصه در ذهن مخاطی تشکیل شود. اگر به دنبال اثری هستید که معنای واقعی و حقیقی “علمیتخیلی” را در خود جای دهد، آثار این دسته بدون شک برآوردهکننده انتظارات شما خواهند بود.
آثار (سینما) شاخص این زیرسبک:
(۲۰۰۱ A Space Odyssey),(Interstellar),(Inception),(The Prestige),(Ex Machina),(Annihilation),(Arrival),(Gravity)
آثار (تلویزیون) شاخص این زیرسبک:
(Legion),(Black Mirror),(Fringe),(Westworld),(Firefly)
علمیتخیلی نرم (Soft Science-Fiction)
تعریف این زیرسبک را میتوان تقریبا در تضاد با علمیتخیلی سخت دانست، چراکه اصل و بنیه داستان تخیلی است و بخش “علمی” آن بهانهای برای افزایش جذابیت افزایش کیفیت فنی و روایی است. همانطور که کاملا آشکار است، آثار این دسته نهتنها شامل پولسازترین و سودآورترین این ژانر میشوند، بلکه دلیل اصلی قرار گرفتن صنعت سینما، در صدر جدول صنایع جهانی، از لحاظ سودآوری هستند. چرای آن، این است که حجم اعظمی از علمیتخیلی های نرم سینما را فیلمها و آثار بلاکباستر و پاپکورنی شکل میدهند و مخاطبان عادی سینما که تنها جهت پر کردن وقت خود به سراغ تماشای فیلمی میروند، پیش از اینکه ذهنشان به چاه آثار عمیق و فلسفی سقوط کند، دنبال تماشای جنگ ستارگان ها (Star Was) و انتقامجویان ها (Avengers) هستند؛ آثاری که لحظات شاد و باحالی را برای ایشان و خانوادهاش به ارمغان بیاورند. در اینگونه آثار، خبری از طرح سوآلات سنگین و وقایع درگیرکننده نسیت و هیجان اثر بیشتر به زد و خوردها و لحظات تماشاییاش است. اگر دقت کنید، آگاه میشوید که میزان میانگین نمرات دریافتی بسیاری از آثار بلاکباستری از سوی مخاطبان، نسبت به نمرات دریافتی از منتقدان برتری دارد. برای مثال فیلمی چون قسمت ثانویه اِکولایزر (Equlizer 2018)، شاید نمرات چندان مطلوبی از سمت منتقدان دریافت نکرده باشد، اما فروش نسبتا خوب فیلم و نمره ۶.۲ از ۱۰ آن در آیاِمدیبی (IMDb)، با آنچه منتقدان گفتهاند مغایرت دارد. و یا فیلمی چون ونوم (Venom) که در محفل ناقدین از آن به عنوان تجربهای فاجعهبار یاد شده، نمرهای بسیار خوب از سوی مخاطبان دریافت کرده و برای چندین هفته متوالی صدرنشین گیشه جهانی شده و سود چندصد میلیون دلاری به جیب میزند. و البته در مواردی نمونه مخالف این وقایع را نیز شاهد هستیم؛ شاهکاری چون بازماندگان (The Leftovers) که با فصل سومش به هشتمین سریال برتر تاریخ از دید منتقدین تبدیل شد، جایی در ۲۵۰ سریال برتر سایت آیاِمدیبی ندارد، با اینکه از لحاظ کیفی اختلاف چندانی با برترین ها و افاضل این ۲۵۰ سریال، یعنی قانون شکنی (Breaking Bad) و بازی تاج و تخت (Game Of Thrones) ندارد ؛ آثاری که اصولا در دسته آثار پرزرق و برق و تماشاچیطلب تلویزیون قرار میگیرند، البته ارزش و والایی آنان را انکار نمیکنم. هرچند علمیتخیلیهای نرم تاثیر اساسی و مستقیمی در شهرت و محبوبیت سینما داشتهاند، اما متاسفانه حضور آنان موجب کملطفی به آثار هنری و علمیتخیلیهای تحسین برانگیز، و کاهش مخاطبان این دسته از آثار شدهاند.
آثار (سینمایی) محبوب این زیرسبک:
(Guardians Of The Galaxy Series),(Avengers Series),(John Wick Series),(Mission Impossible Series),(Die Hard Series),(Spider Man Series)
آثار (سریالی) محبوب این زیرسبک:
(Arrow),(The Flash),(Agents Of Shield),(Rick & Morty)
اُپرای فضایی (Space Opera)
نخستین باری که بشر پای خود را از خانهی مادریاش یعنی کره زمین بیرون گذاشت و عظمت جهان اطرافش آگاه شد، منجر شد تا این مقوله و خبر در جوامع جهانی، همچون بمبی منفجر شود و همه جا را در بر بگیرد. از آنجایی که هالیوود (Hollywood) نیز استاد بهرهگیری از ایدههاست، سریعا پای فضا و جهان بیکران که انتظارش را میکشید را به دنیای سینما باز کرد و همه اینها موجب شکلگیری اُپرای فضایی شد. قصههای اپرای فضایی فقط به سفرهای فرازمینی خلاصه نمیشوند، بلکه چاشنی تخیلی و فانتزی موجود در آن است که پایهها و اصول این زیرسبک را شکل میدهد. به عنوان مثال در فرانچایزی به شدت محبوب همانند جنگ ستارگان، نهتنها کاراکترهایش را وادار به پرسه زدن در فضایی بیکران میکند؛ بلکه فناوریهای عجیب و غریب، فانتزی دوستداشتنی و بکگراند ها و فضاسازیهای جذاب و عینا خیلی را سرلوحه موفقیت خود قرار میدهد. در حقیقت بایستی بدانید که اگر وجه تخیلی اینگونه آثار را از ایشان بگیریم، دیگر اُپرای فضایی محسوب نمیشوند و در بعد و لایهای جداگانه از اقیانوس علمیتخیلی قرار میگیرند که فاصله فاحشی با عناصر سازنده این زیرژانر دارند.
آثار محبوب این زیرسبک:
(Star Wars Series),(Star Trek Series),(Serenity),(The Last StarFighter)
سایبرپانک (Cyberpunk)
سایبرپانک، قبل از اینکه به عنوان یک زیرژانر سینمایی تلقی شود، یک چشمانداز چندصدساله و یک نوع آیندهنگری است. دورنمایی که در آن وابستگی آدمی به تکنولوژی آنقدر بسیار است، که گویا بقا در نبود آن برای بشریت غیرممکن است. فساد در وجود جامعه رخنه میکند و حیاء و عفت فاصلهای تا بیمعنا شدن ندارند. فراوانی اختلافات طبقاتی تا حدی روشن و آشکار است که در جای جای آن میتوان نشانهای برای اثباتش یافت. ایمان و معنویت به اندازه گذشته در زندگی مردم موثر نیستند وغفلت و گمراهی به بخش جداناپذیری از جامعه بدل شده است. جهان در خاموشی مطلق فرو رفته و خیابانها خالی از جمعیت هستند. ساختمانهای سربه فلک کشیده و سراز ابر بیرون آورده، پسزمینههایی با تمرنگی خاص و مایل به تیرگی، فناوریهای سرسامآور و دستههای مجرمی که بدون محدودیت در محیط شهر و منطقه پرسه میزنند. سایبرپانک را میتوان تا حدودی قرون وسطای آینده دانست، تنها با این تفاوت که بشر این بار در عوض موش و طاعون، اسیر فناوریهای نوین میشود. این زیرسبک بخاطر دارا بودن فرمی اکثرا دِستوپیایی (Dystopia)(ویرانشهر) و خاص بودنش، به طبع طلبنده قشر بخصوصی از مخاطبان سینما است. سال گذشته دَنی ویلِنوو (Denis Villeneuve) با کارگردانی دنباله بلید رانر (Blade Runner)، برای بار چندم ثابت کرد که تمامی مخاطبان سینما گنجایش و یا کشش دریافت این حجم از مطالب سنگین و روایت داستانی عمیق را ندارند و تنها علاقهمندان آن هستند که رباینده این نوع آثار هستند؛ نکته جالب اینجاست که عقاید منتقدان نیز درباره اینگونه آثار ضد و نقیض است و همین موجب شد که چنین شاهکاری، نمرهای کمتر از حد و اندازه واقعیاش بدست آورد. البته نباید انیمه شبح در پوسته (۱۹۹۵ Ghost In The Shell) را که از پیشتازان آثار سایبرپانک و دلیل سرازیر شدن فیلمها و سریالهای این زیرژانر بوده زا از قلم انداخت.
آثار شاخص این زیرژانر:
(Blade Runner Series),(Ghost In The Shell 1995),(Akira),(The Matrix Series),(Dredd)
مِکا (Mecha)
زیرژانر مکا همانطور که به نظر میرسد زیرسبک شناخته شدهای نیست، البته ناشناخته بودن آن حداقل به اسمش خلاصه میشود، چرا که مِکا منبع خلق شدن بسیاری از آثار محبوب سینما است. در اینطور آثار شاهد گردهم آمدن رباتهایی هوشمند هستیم که یا توسط انسانها واپایش و کنترل میشوند، و یا آنهایی که کاملا خودآگاه هستند. میتوانند از لحاظ ظاهری مشابه آدمی، گونههای جانوری مختلف و یا فرشتگان و موجودات اساطیری باشند. آثار این زیرسبک در میان بازبینان، از محبوبیت چندانی برخوردار نیستند؛ اما تاریخ ثابت کرده که قشر عادی جامعه، شاید با دیدن سکانسهای هیجانانگیز اینگونه آثار کف و خون بالا بیاورند! همانطور که خودتان بهتر میدانید، نمیتوان از زیرژانری همچونمِکا سخن گفت و از مشهورترین فرانچایز آن نگفت؛ ترَنسفورمِرز (Transformers) که در ایران با نام “تبدیلشوندگان” شهرت دارد، به راحتی توانسته با ایدههای مجذوبکننده و هیجانآورش قند در دل مخاطبان بلاک باستر طلب سینما آب کند؛ و نمیتوان از ترنسفورمرز گفت و ماجراهای جذاب بامبِلبی (Bumblebee) و آپتیموس پرایم (Optimus Prime) را که جهت نجات سیارات بسیار بوده را متذکر نشد.
آثار محبوب این زیرژانر:
(Transformers Series),(Power Rangers Series),(Pacific Rim Series)
بایوپانک (Biopunk)
بایوپانک، همانطور که از نامش مشخص است ریشه در تغییرات و تحولات زیستی و محیطی دارد؛ آنگاه که بشر به قصد ایجاد تغییر و تحولاتی در طبیعت خویش، دیگر جانوران و یا محیط اطراف، آیندهای وهمانگیز را برای جهان اطرافش رقم میزند. اینبار برای ذکر مثال به سراغ اثری تلویزیونی میرویم؛ مردگان متحرک (The Walking Dead) شهرت عظیمی در میان آثار سریال این روزها دارد و علی رغم سیر نزولی سهمگینی که با پیشروی زمانگرفتارش شده، همچنان هم بخاطر سبک و فرم جالبش طرفداران خود را دارد. دنیایی سقوط کرده به ژرفای تاریکی مطلق، و در فرار از مخلوقات وحشتآور دستکاری شده توسط بشریت. همانطور که حدس زده اید، آثار زامبیمحور (Zombie) بخش اعظم این محصولات این زیرسبک و عناصر بنیادین آنرا تشکیل داده است. در حقیقت این زیرسبک، یکی از زیباترین حالات درآمیختگی ژانر علمیتخیلی با ژانر وحشت است که طرفداران سینهچاک خود را دارد. از لحاظ معنوی و فنی این آثار مجاز هستند بیشتر به سمت انتقال احساسات و دلهره به مخاطب و یا تمرکز بر روی وجه بایولوژیکی و فیزیولوژی آن، میل کنند.
آثار محبوب این زیرسبک:
(The Walking Dead TV Series),(World War Z),(The 100 TV Series)
ابرقهرمانانه (Superhero)
این شما و این سودآورترینِ فیلمهای هالیوود، آثار ابرقهرمانانه. اصولا هرچندین ماه یکبار، شاهد اکران و یا تایید و تمدید شدن یک سری ابرقهرمانی هستیم. چه از سوی مارول (Marvel) و چه از سوی دیسی (DC) که سینما را به جولانگاه خویش و قهرمانان کتاب های مصور (Comic Books) تبدیل کردهاند. از لحاظ تئوری در داستانهای ابرقهرمانی شاهد دو بعد مثبت و منفی هستیم، بعد قهرمان همیشه دارای یک قدرت طبیعی و یا مکانیکی است؛ اما بعد منفی داستان که آنتاگونیستهای آنرا شامل می شود میتواند دارای قدرتهای طبیعی و مکانیکی بوده و یا اصلا هیچ خصلت خاصی نداشته باشد و از لحاظ تفکری و ویژگیهای عادیاش دراین رده قرار گیرد.
از جمله قهرمانان مشهور دنیای کمیک که در سینما حضور پیدا کردهاند میتوان مرد آهنی (Iron Man) و مرد عنکبوتی (Spider Man) از مارول، و بتمن (Batman) و سوپرمن (Superman) از دی سی را ذکر کرد. و از شرورهای (Villian) محبوبی که دارای قدرت هستند میتوان گالاکتوس(Galactus)، ثانوس (Thanos) و دارکساید (Darkside) را یادآور شد. البته آنهایی که از قدرتی خاصی برخوردار نیستند نیز خارج از رده نیستند و شخصیتهای کارشده بسیاری را در خود جای دادهاند، چون جوکر (Joker) که با حضورش در سینما، سطح آنتاگونیستپردازی را چندین پله جلوتر برد.
آثار این زیرسبک چه در سینما و چه در تلویزیون اصولا پایه پاپکورنی و هدف سرگرمکنندگی دارند و دنبالکننده هدف خاص، و یا روایت قصهای عمیق و پیچیده نیستند. اما دلیل نمیشود که آثاری با بکارگیری چنین المانهای موفقیت خویش را تضمین نکرده باشند؛ جیمز منگولد (James Mangold) با لوگان (Logan) نهتنها پایانی شگفتانگیز را برای قهرمان بزرگی مانند ولورین (Wolverine) رقم زد، بلکه در بررسی فلسفه پیری و از کارافتادگی بزرگان نیز بسیار موفق بوده، بی دلیل نبوده که یک نامزدی اسکار در بخش فیلمنامه اقتباسی به دست آورده بوده. یا انیمیشن شگفتانگیزان (Incredibles) که با قسمت اولش مشکلات یک خانواده ابرقهرمانی را به بهترین شکل به تصویر کشید و البته با یک فرم قصهگویی که به طرز وحشتناکی کودکپسند بود! با خودمان گفتیم که دیگر بهتر از این نمیشود، اما پیکسار (Pixar) با قسمت دوم این پویانمایی خود قانون بازی را تغییر داد و رکورد را شکست، و البته یکی از برترین انیمیشنهای تاریخ و آثار ابرقهرمانی را ارایه داد.
آثار (سینمایی) شاخص این زیرسبک:
(Batman Begins),(The Dark Knight),(Spider Man 2),(Avengers),(Avengers Infinity War),(Incredibles Series)
آثار (سریالی) شاخص این زیرسبک:
(Daredevil),(Jessica Jones),(The Flash),(Arrow),(Luke cage)
فِمینیسم (Feminism)
فِمینیسم از آن دسته زیرسبکهای غیرمعمول علمیتخیلی است که بنا به دلایلی مخاطبان بسیاری ندارد. اینطور آثار اصولا دارای زیربنای دیستوپیایی و فضایی تنفرآور هستند که به خودی خود فرم خاصی برای به تصویر کشیدن داستان است. همانطور که میتوان از نام آن نیز دریافت، اساس داستانی فیلمها و سریالهای این زیرسبک همواره حول مسائل فمینیسمی و زنانه میچرخد؛ اینکه چه چیزهایی در جامعه مطابق و یا در تضاد با توقعات معمول آنهاست. ویژگی بخصوصی که فمینیسم را به ژانر علمیتخیلی مرتبط میکند، بیان حقایقی متمایز به واقعیت در حال جریان و حالت آیندهنگرانه آن است. برای مثال در سریال ارزشمندی چون داستان ندیمه (The Handmaid’s Tale) محصول شبکه هولو (Hulu) که جوایز جشنوارههای بزرگ را طی چندین سال اخیر درو کرده است؛ از ابعاد داستایت شاهد حکومت نظامی ظالمانه بر مردم هستیم که زنان در آن، حکم خدمتکارها و آدم های بیچاره را دارند. پیچشهای داستانی جذاب و شخصیتپردازی سنجیده آن باعث افزایش شدید آن از لحاظ ارزشی و کیفی شده است.
آثار شاخص (سریالی) این زیرسبک:
(The Handmaid’s Tale),(Glow)
اَفرو-فیوچریسم (Afro-Futurism)
نام این زیرژانر از ابعاد لغوی دو بخش “افرو-” و “فیوچریسم” تشکیل شده است. مقصود از بیان افرو، بیان ریشه آفریقایی و فرهنگی قبایل بومی آن مناطق است و مفهوم فیوچریسم نیز، چگونگی آیندهنگری و نگرش به چشماندازهای وابسته به فناوریهای نوین است. از دید کلی آثاد این زیرسبک روایت کننده داستانی با محوریت آفریقایی است، که طیآیندهای نهچندان دور و یا نزدیک دچار تغییرات و تحولاتی که اساسا ریشه تکنولوژیک دارند است. شناخته شدهترین ساخته تصویری که در محدوده این فضاسازی قرار میگیرد، پلنگ سیاه (Black Panther) از محصولات اخیر مارول استدیو است که با استقبال بسیاری خوبی از سوی منتقدان و تماشاچیان عادی سینما مواجه شد. در این فیلم، کشوری به نام واکاندا در منطقه آفریقا پنهان از چشم جهانیان به وسیله عنصری با نام وایبرینیوم قادر به خلق و ایجاد تکنولوژی هایی شدند که کشوری کشاورز و جهان سومی را به پیشرفتهترین منطقه در جهان تبدیل کرد، از اهداف نهفته آثار این زیرسبک در لابهلای لحظاتشان، حمایت از سیاهپوستان، زیرپای گذاشتن مقوله نژادپرستی و گاها اسطورهسازی است. البته بنیه خیالانگیز عناصر سازنده آن منجر شده که تولیدات این زیرژانر در موارد فراوان و حائز اهمیتی لنگ بزنند.
علمی فانتزی (Science-Fantasy)
در قسمت گذشته چگونگی موفقیت یک اثر در دریافت پروانه علمی تخیلی بودن را مورد بررسی و توضیح قرار دادیم؛ اگر میان تخیلی و مهندسی و علمی اثر توازن لازمه برقرار شده و حد اندازه آنان از میدان دسترسی خود تجاوز نکند اثر را میتوان یک علمیتخیلی قابل پذیرش خواند. اما این سوآل پیش میآید؛ که چه میشود اگر ساخته ای در کنار تم بخصوص و لازمهاش، المانهای فانتزی و اساطیری را نیز تحت استفاده قرار دهد آیا اثر همچنان تحت الشعاع ژانر خویش قرار میگیرد؟ پاسخ این پرسش مطلقا بله است. جالب اینجاست که این روش داستانپردازی به تنهایی یک زیرژانر مختص به خود را شکل داده است؛ علمی فانتزی. جنگ ستارگان، یکی از برترین و پرفروغترین فرانچایزهای تاریخ سینما که از بزرگان ژانر مد نظر نیز هست، از پیشتازان و آثار شاخص علمیفانتزی بوده. چرای آن نیز در لحظات و قوانین تعیین کننده دنیایش نهفته و شاید هم آشکار است. دنیایی لایتناهی و مملوء از تکنولوژیها و فناوریهای سرسامآور؛ مشمول فضاپیماها، شمشیرهای لیزری، سلاحهای گرم، توانایی سفر با سرعت نور و چندین و چند مورد دیگر که در مقاله ما نمیگنجد. اما علیرغم این موارد، نظم این جهان توسط انرژی خالص به نام نیرو (Force) کنترل میشود، نظام هستی به آن وابسته است و برخی با چیرگی بر آن در بیرون کشیدن آدمی و دیگر موجودات از تاریکی تاثیر مثبت میگذارند و برخی نیز، بخاطر حرص و طمع به بعد تاریک نیرو گرایش پیدا میکنند. تمرکز سهگانههای اصلی اثر، الالخصوص اپیزودهای چهارم، پنجم و هشتم بر روی این مسئله بوده است که البته در فضایی وابسته به تکنولوژی در جریان است. این جهان مثال بارزی برای یافتن تشابه میان دنیای ما و ایشان است، که بسیاری از مردم با بستن چشم خویش بر حقیقت (نیرو در دنیای جنگ ستارگان) و مسائل ماوراء الطبیعه، اکثرا یک سیر نزولی معنوی و اعتقادی را تجربه میکنند که در نهایت به خویشتن نیز ضربه بدی خواهد زد. ترکیبی از این عناصر اساطیری و دنیایی وابسته به فناوری، یکی علمیفانتزی ناب را ایجاد کرده است.
آثار شاخص این زیرسبک:
(Avengers Series),(Star Wars Series),(Star Trek Series)
با تشکر از شما که وقت با ارزشتان را صرف مطالعه این مقاله کردید. به دلیل حجم بالای مطالب قابل ذکر، قادر به ارایه تمامی جزئیات و مقولات در یک قسمت از این سری نیستیم و ادامه بحث را بایستی در قسمت بعدی مورد بررسی قرار دهیم.
نظر شما چیست؟ کدامیک از زیرژانرهای بالا مورد علاقه شماست؟ به چه دلیل؟
نظرات
سلام و عرض ادب دارم خدمت شما.مقالۀ بسیار بینظیری بود.بنده به عنوان یکی از کسانی که به ژانر علمی – تخیلی علاقه دارم،بسیار از مقالۀ شما لذت بردم و بسیاری از آثار بالا را دیده بودم:
Batman Begins
The Dark Knight
World War Z
Ghost In The Shell 1995 (عجب انیمهای بود)
Akira
Interstellar
Inception
The Prestige
Arrival
…
ممنون از شما که مقاله را مطالعه نمودید (:
بسییار عالی بود خیلی ممنونم . فقط عجیبه که در Hard Scinece-Fiction اسمی از سولاریس تارکوفسکی نیاورده اید !
با عرض سلام و خسته نباشید. با توجه به این که حجم شاهکارهایی که در این زیرسبک قرار میگیرن به شدت زیاده نمیتونیم همه موارد رو جای بدیم توی یک قسمت از مقاله. آثاری که بهشون اشاره کردید هم بدون شک از آثار فاخر این ژانر هستن و اگر فرصتش باشه در مقالات بعدی حتما بهشون اشاره میشه. ممنون بخاطر وقتی که صرف خواندن مقاله کردید.