«ویچر» در حالی به عنوان پرکنندهی جای خالی به جا مانده از پایان سریال «بازی تاج و تخت» پا پیش میگذارد که در باطن، تفاوتهای زیادی با آن سریال دارد. «بازی تاج و تخت» در حالی خود را به عنوان پدیدهی تلویزیونی تازهای اثبات کرد که فارغ از سلیقه و سن، باید آن را میدیدید که «ویچر» برای برخی مانند غذایی لذیذ و برای برخی مانند زهر خواهد بود. در ادامه و بررسی بیشتر این سریال با سینما فارس همراه باشید.
راستش را بخواهید، به نظرم دشواری ارائهی اقتباسی با کیفیت از «ویچر»، بیشتر از هر اثر دیگری است که تا کنون در تلویزیون دیده شده است. خانم لورن اشمیت (Lauren Schmidt)، شورانر اصلی این سریال، نه تنها باید هواداران کتابهای آندره ساپکوفسکی (Andrzej Sapkowski)، بلکه هواداران بازیهای ساخته شده توسط سیدی پراجکت رد و همچنین تماشاگران کژوالی که به دنبال یک اثر فانتزی گران قیمت پس از پایان «بازی تاج و تخت» هستند، را راضی کند. خب، لورن اشمیت اصلا با چنین هدفی سریال را نساخته است و برای همین ممکن است این سریال به مذاق بسیاری خوش نیاید. «ویچر» سریالی مناسب عاشقان فانتزی و به خصوص، عاشقان کتابهای «ویچر» است. این به این معنا نیست که اگر جز دستههای دیگر هستید از این سریال خوشتان نخواهد آمد، اما از انتخاب خطوط داستانی کتابها به جای بازی گرفته تا شیوهی روایی سریال، همه نشان میدهند که این سریال در وهلهی اول برای کسانی است که کتابهای «ویچر» را مطالعه کردهاند و مشکلی با غرق شدن در یک دنیای فانتزی اکستریم و پرجزئیات ندارند.
پر واضح است که اشمیت خود یکی از طرفداران بزرگ کتابهای ویچر است یا حداقل درک بسیار خوبی از آنها دارد. مجموعهی داستانهای کوتاه و بلند ارائه شده در فصل اول، همگی هدف مشخصی دارند و آن پردازش بیشتر شخصیتهای اصلی یعنی گرالت، ینفر و سیری است. این مهم بعضا به داستان ضربه وارد میکند و ممکن است این طور به نظر برسد که سریال داستان مشخصی ندارد. این را ترکیب کنید با این حقیقت که سریال سه خط داستانی متفاوت دارد و نتیجه، سریالی است که خیلی زود ممکن است کسانی که به هوای تماشای «بازی تاج و تخت» جدید آمدهاند را دلسرد کند. خود من که چندین بار کتابهای «ویچر» را خواندهام و علاقهی زیادی به بازیهای آن دارم هم در طول دو اپیزود ابتدایی چندان از کیفیت اثر راضی نبودم. با این حال، به نظرم روایت داستان «ویچر» در سه خط داستانی متفاوت، بهترین ویژگی فصل اول است و باعث میشود علاوه بر پردازش بیشتر شخصیتهای سیری و ینفر نسبت به کتاب، سریال ارزش تکرار بالایی نیز داشته باشد و در نهایت از سرراست بودن بیش از اندازه نیز فرار کند. این آخری که با توجه به طرح سادهی داستان فصل اول، میتوانست بسیار برای آن کشنده باشد. همچنین خوب است بدانید که قسمتهای داستان که مربوط به پیش از رسیدن ینفر به گرالت هستند، همگی حاصل خلاقیت تیم نویسندگی سریال است و اثری از آنها در کتابهای ساپکوفسکی نیست.
سود بزرگ دیگری که سریال از شیوهی روایت خود برده است، خلق شخصیتهای فوقالعاده دوستداشتنی و به تصویر کشیدن عالی یک دنیای فانتزی اغراقشده است. نقشهی ذهنی که «ویچر» در کانتیننت، دنیای خیالی سریال، برای مخاطب میکشد بسیار غنی و دلچسب است به طوری که در صورت مواجه شدن با یک اپیزود ضعیفتر در فصل اول، باز هم حوصلهی شما سر نخواهد رفت و بودن در دنیای «ویچر» را دوست خواهید داشت. «ویچر» برخلاف بسیاری از اقتباسهای چند سال اخیر دنیای فانتزی که از هویت منبع اقتباس خود خجالت میکشند، هویت اکستریم و اغراقشدهی دنیای ساپکوفسکی را در آغوش میکشد. همین امر باعث میشود حتی با وجود برخی کمبودها در داستانگویی فصل اول، درصد بالایی از مخاطبان دنیای «ویچر» را به عنوان یک دنیای فانتزی قبول کنند. البته، این مورد باز هم ممکن است به مذاق کسانی که مانند «بازی تاج و تخت»، به دنبال پرترهی واقعگرایانهتری از یک دنیای فانتزی هستند، خوش نیاید. چرا که به «ویچر» در توضیح خیل عظیمی از سکانسهای جادومحور و فانتزیزدهاش عجله نمیکند و به مخاطب میفهماند با چه نوع سریالی سر و کار دارد.
گرالت، ینفر و سیری در زمینهی تبدیل شدن به شخصیتهای دوستداشتنی توی خال میزنند. مسئله این است که در یک سریال برخلاف فیلم سینمایی، بیننده باید برای تماشای اثر تعهد بالایی داشته باشد. چرا که دهها ساعت از وقت خود را قرار است صرف یک دنیای خیالی کند و اگر شخصیتهای این جهان خیالی برای او مهم جلوه نکنند، عملا اثر روی هوا است. بخش زیادی از این جذابیت شخصیتها، عملکرد فوقالعادهی سازندگان در انتخاب بازیگر است. روزی را تصور نمیکردم که از بازی هنری کویل (Henry Cavil) تعریف کنم، اما هنری کویل که خود بارها اغراق کرده یک گیمر است و بازیهای «ویچر» را بسیار دوست دارد، تبدیل به خود گرالت میشود. باید گفت گرالت احتمالا تا ابد با هنری کویل شناخته خواهد شد. اجرای او ممکن است در ساعت اول سریال کمی عجیب به نظر برسد، اما این شالودهی گرگ سفید ریویا است و کویل با عملکرد عالی خود به سرعت آن را برای مخاطب باورپذیر و دلپذیر میکند. با این وجود، گل سرسبد سریال «ویچر» هنری کویل نیست. آنیا چالوترا (Anya Chalotra) بازیگر ۲۳ سالهای که اولین تجربهی جدی بازیگریاش است، پرترهی بینظیری از ینفر را به نمایش میگذارد. در ابتدا گفتم که این روایت شاخهشاخهی سریال و داشتن سه خط زمانی متفاوت، بعضا به ضرر داستان تمام شده است، اما در عوض بسیار به شخصیتپردازی سریال کمک کرده است. مثلا گرالت تا قبل از رسیدن به ینفر در اپیزود چهارم، عملا متعلق به خط داستانی واحدی نیست و چند داستان کوتاه از دنیای ساپکوفسکی را زندگی میکند. همین مسئله باعث میشود با تماشای مواجهه گرالت با پدیدههای مختلف، با او خو بگیریم و با رفتارهای مختلف او آشنا شویم.
گلهی بزرگی که از نتفلیکس بابت «ویچر» دارم، جوانب بعضا افتضاح و خندهدار زمینههای فنی سریال است. به عنوان مثال سکانسهای اکشن سریال عملکردی بسیار سینوسی دارند. از طرفی نبرد تنبهتن گرالت و با رنفری در اپیزود اول را داریم که بسیار خوب کارگردانی شده است و در همان اپیزود، نبرد نیلفگاردیها بسیار بد و سردرگمکننده است. یا به عنوان مثال جلوههای ویژهی نبرد نهایی اپیزود هشتم بسیار با کیفیت است، اما اژدهای طلایی سریال برای سال ۲۰۱۹ حقیقتا خجالتآور است. این در حالی است که نتفلیکس در سال ۲۰۱۹ چیزی حدود ۱۵ میلیارد دلار خرج تولید محتوا کرده است، سه برابر شبکهی HBO. مشکل این است که نتفلیکس واقعا بیش از کیفیت، به کمیت کار اهمیت میدهد. در شبکهی HBO یک برنامهی منظم وجود دارد و این شبکه یک سریال واحد را به عنوان سریال اصلی در حال پخش خود معرفی میکند. مثلا در سال ۲۰۱۹، این شبکه با «بازی تاج و تخت» آغاز کرد، سپس «چرنوبیل»، فصل دوم «دروغهای بزرگ کوچک» و در نهایت «واچمن» کار HBO در سال ۲۰۱۹ را به پایان رساند. متاسفانه نتفلیکس از چنین برنامهای برخوردار نیست و همین باعث میشود این شبکه با وجود بودجهی سه برابری، نتواند بعضا در فراهم کردن بودجهی سریال اصلیاش موفق ظاهر شود.
به عنوان سخن آخر باید گفت اگر قصد تماشای «ویچر» را دارید، باید توقع مشخصی پیش از شروع سریال داشته باشید. اگر به دنبال سبک و سیاق واقعگرایانهی «بازی تاج و تخت»، دیالوگهای سیاستمدارانه و توئیستهای ناگهانی هستید، آنها را در «ویچر» پیدا نخواهید کرد. اما اگر میخواهید خود را در یک دنیای فانتزی با کیفیت غرق کنید، چند شخصیت دوستداشتنی و بازیگران خوبشان را همراهی کنید و حتی یک دقیقه هم از تماشای این سریال خسته نشوید، پس به هیچ عنوان «ویچر» را از دست ندهید.
نظرات
البته اون مقایسه نوع تقسیم بندی بودجه رو برای سریال ها قبول دارم اما …
نتفلیکس علاوه بر سریال فیلم های زیادی هم میسازه !!! بودجه سالانه فیلم های وارنر رو هم با بودجه HBO جمع کنید تا به بودجه واقعی فیلم و سریال وارنر برسید بعد با نتفلیکس مقایسه کنید