کمتر مجموعهای در تاریخ سینما وجود دارد که بیش از ۱۰ نسخه از داستان آن ساخته شده باشد و هنوز هم مخاطب را به سینما بکشاند. F9 به کارگردانی جاستین لین (Justin Lin) با احتساب اسپینآف این مجموعه که Hobbs & Shaw نام داشت، دهمین فیلم از مجموعهی سریع و خشن محسوب میشود که در نوعِ خود یک رکورد محسوب میشود. سوال اصلی اینجاست که این محبوبیت همیشگی از کجا میآید؟ من دو پاسخ برای این سوال دارم.
اول اینکه بهنظر میرسد این فیلمها در هر قسمت، محدودیتها را کاهش داده و با اینکه بهسمتِ غیرواقعی شدن رفتهاند، ولی جذابیت خود را نیز حفظ کردهاند. این فیلمها در قسمتهای ابتدایی تنها به نبردهای کاملا معمولی چند آدم در خودروهایشان خلاصه میشد، اما قسمت به قسمت، این فیلمها بیشتر قوانین فیزیک را نقض کردند و بیشتر در محدودههای ژانرِ تخیلی قدم برداشتند (آنها در F9 به فضا میروند! فضا!) و جالب است که این قضیه برخلافِ تصور هرگز موجب افتِ کیفیتِ فیلمها نشد.
دلیل دومِ موفقیت این فیلمها بهنظر من در این است که این فیلمها هرگز خود را بیش از حد مورد نیاز، جدی نگرفتهاند. بنا نیست که در این فیلمها، داستانهای پیچیده با کاراکترهای عمیق ببینیم و قرار نیست که دیالوگهای فلسفی و ماندگار رد و بدل شوند. این فیلمها همیشه داستانهایی ساده و البته درگیرکننده داشتهاند و فلسفهی درونیشان به همان نبرد کلاسیکِ “خیر در برابر شر” خلاصه شده است و چیزی که در این فیلمها حرف اول را میزند، ارائهی یک اکشن خالص و آوردن مخاطب از دنیای خودش به دنیایی تخیلی است که هیچ قانونی در آنجا وجود ندارد.
احتمالا شما هم وقتی نام این فیلمها بهمیان میآید، تصویرِ وین دیزل (Vin Diesel) در ذهنتان نقش میبندد. بهنظرِ من دیزل، تنها بازیگر “واقعی” ژانر اکشن در سالهای اخیر است. در اواخر دههی ۹۰ که دیگر این فرمول “یک ستارهی اکشن که میتواند بهتنهایی یک فیلم را به فروشی عالی برساند”، در حالِ کمرنگ شدن بود و ستارههایی همچون آرنولد شوارتزنگر (Arnold Schwarzenegger) و ژان-کلود ون دام (Jean-Claude Van Damme) در حال گذراندن دورانِ افول خود بودند، فرنچایزها بودند که جایگزین آن فرمول قدیمی شدند: از ابرقهرمانیها گرفته مانند X-Men و Spider-Man تا Lord of the Rings ،Pirates of the Caribbean و Harry Potter. پس از این بود که دوران فیلمهای ابرقهرمانی مارول شروع شد و بنیان فیلمهای پرفروش در جهان تغییر کرد.
اما در تمام این سالها، تنها کسی که فقط و فقط در فیلمهای اکشن ایفای نقش کرد و انتخابهایش همگام با سلیقهی جامعه تغییر نکرد، وین دیزل بود. شاید بگویید پس تام کروز (Tom Cruise) چه میشود؟ درست است که کروز از مهمترین ستارههای اکشن سینمای امروز محسوب میشود، اما نباید فراموش کنیم که او در فیلمهای غیراکشن زیادی ایفای نقش کرده است و سه بار هم نامزد اسکار شده است. بنابراین من همچنان بر روی دیزل بهعنوان کسی که در تمام کارنامهاش بر اکشن تمرکز کرده است، بهعنوان تنها بازیگر واقعی ژانر اکشن اصرار میورزم و اینجاست که متوجه نقش اساسی فیلمهای سریع و خشن در برپا ماندن ژانر اکشن میشوید، چون برجستهترین فیلمهای کارنامهی دیزل، قطعا همین فیلمهای سریع و خشن است.
همانطورکه گفتم، اینبار کاراکترهای محبوبمان به فضا میروند! من آنقدر محوِ این ایدهی دیوانهوار شده بودم که نفهمیدم دلیل این کار آنها از لحاظ داستانی چیست و حتی توضیحات گاها گیجکنندهی کاراکترها برای توجیه این ایده، خستهکننده بهنظر میرسیدند (که همین، جزو نقاط ضعف اساسی فیلمنامهی این فیلم محسوب میشود) و البته اهمیت چندانی هم برایم نداشت چون صحنههای فضا از طراحی بسیار قدرتمندی بهره میبرند و ایدههای دیوانهواری هم داشتند، پس برای دقایقی هم که شده، فیلمنامه را فراموش کردم و غرقِ تماشای چند صحنه از دیوانهوارترین صحنههای تاریخ این مجموعه شدم. همانطور که گفتم ما دیگر عادت کردهایم که از این فیلمها داستان و منطق را طلب نکنیم؛ ما دیگر فهمیدهایم که باید ذهن خودمان را ببندیم و تنها از اکشنِ همیشه باکیفیتِ فیلم لذت ببریم.
لین برای پنجمینبار است که سُکانِ هدایت فیلم را برعهده دارد. میگویند که ساخت فیلمهای سریع و خشن سخت است و کمتر کارگردانی حاضر است پس از کارگردانی یک قسمت، برای دومینبار پشت دوربین بازگردد ولی لین پنجبار این کار را انجام داده و همیشه هم موفق بوده است. بهنظرم بهترین فیلمهای سریع و خشن، توسط لین ساخته شده است. فیلمهای او همیشه (حتی زمانیکه کاراکترها به فضا میروند) همان حسِ قدیمیِ فیلمهای اول را با خود دارند. اگرچه F9 از لحاظِ فیلمنامه، جزو ضعیفترین فیلمهای مجموعه بهحساب میآید، ولی قطعا یکی از بهترینهای سریع و خشن از حیث طراحی جلوههای ویژه، مبارزهها و ایدهپردازیِ اکشن است.
یکی از عجیبترین اتفاقات این قسمت، بازگشت هان با بازی سانگ کانگ (Sung Kang) است؛ همانطور که میدانید او در پایانِ فیلم ششم کشته شد! (بازگشت او یک اسپویلر نیست چون آن را در تریلرها دیده بودیم). من توضیح نمیدهم که او چطور از مرگ برگشته است، اما آیا اگر توضیح میدادم هم مهم بود؟ دلیل آوردن برای زنده کردن او احتمالا چالشی برای سازندگان بوده و آنها سعی میکنند تا دلایل احمقانهای را برای این قضیه مطرح کنند که فقط باعث کشدار شدن فیلم شده است و باور کنید که این قضیه برای هیچکدام از ما آنقدرها هم مهم نیست. فقط کافی بود که دام بیاید جلوی دوربین، مستقیما به چشممان زل بزند و بگوید: “هان برگشته است چون عضوِ خانواده است و ما آن را دوست داریم”، باور کنید که همین برای ما بسیار قانعکنندهتر بود و میتوانستیم زودتر و با ذهنی خالیتر به تماشای بقیهی صحنههای چشمنواز اکشن برگردیم.
یکی دیگر از نکات عجیب فیلم، ماجرای جیکوب با بازی جان سینا (John Cena) است که در نقش برادر وین دیزل ظاهر میشود. برادرش؟! بله. سازندگان بازهم سخت تلاش میکنند تا با آوردن دلایلی بسیار احمقانه و بهشکلی کاملا غیرضروری اثبات کنند که دیزل برادری قلچماق دارد که هیچ شباهتی به او ندارد و در نه قسمت گذشته هم نامی از او برده نشده است و … که اصلا مهم نیست. باور کنید که این دلایل فقط ریتم فیلم را کند کرده است. من از تلاشِ عجیب آنها قدردانی میکنم، اما ما نیازی به آن نداریم. ما نیاز داریم تا کاراکترها زودتر به مبارزههایشان بازگردند و هم خودشان حسابی سرگرم شوند و هم ما را ساعتی از زندگی روزمرهی خود نجات داده و سرگرم کنند.
F9 با وجود اینکه بیش از همیشه برای اتفاقات و تصمیمات عجیبِ درونش نیاز به دیالوگ و توضیحات اضافی دارد، اما همچنان سرگرمکنندهترین اکشن سال است و ما را با دیدن کاراکترهای محبوبمان، اینبار دیوانهوارتر از همیشه، حسابی سرگرم و خوشحال میکند.
نظرات