فیلمها پنجرهایاند رو به دنیای خیال و نمایانگر دنیایی که لحظهای به جهان واقع نه میگوید و ما را از عادتها و روزمرگیها رهایی میبخشد و به ما اجازهی نفس کشیدن در هوایی آزاد و در دنیایی دیگر میدهد؛ گرچه که مدت زمان این تجربهی نو در برابر جهان ما، بسیار کوتاه و اندک مینمایاند اما باید دانست حتی پنج دقیقه سرمستی و لذت حقیقی، برای یک عمر میتواند کافی باشد.
آخر هفتهی پیش رو، سه فیلم تقریبا بیربط به یکدیگر و با جهانهایی کاملا متفاوت معرفی میکنیم و به دیدنشان مینشینیم. یکی فیلمی دست کم گرفته شده و حتی نامنصفانه قضاوت شده به نام گتسبی بزرگ (۲۰۱۳)، دیگری فیلمی با دو صحنهی درخشان و یک بازی تمام عیار و بینظیر از آل پاچینو به نام بوی خوش یک زن (۱۹۹۲) و دیگری فیلمی فوقالعاده از کارگردانی بزرگ که در میان هیاهو و پوچی جهان، عشق را در مییابد و انسان را در آغوش میکشد، به نام نور زمستانی (۱۹۶۳).
- نام فیلم به انگلیسی: The Great Gatsby
- نام فارسی فیلم: گتسبی بزرگ
- سال تولید: ۲۰۱۳ میلادی
- کارگردان: باز لرمن
- بازیگران: لئوناردو دیکاپریو، کری مولیگان، توبی مگوایر، جوئل ادگرتون
گتسبی بزرگ فیلم درخشانی است؛ فیلمی سرگرم کننده، عاشقانه و باشکوه؛ که اتفاقا به خاطر همین شکوهش بسیار نادیده انگاشته شده است. نظر من را میخواهید، تمام بحثهای مزخرف مبنی بر اینکه “آقا جان این فیلم که تبلیغ سرمایه داری است!” یا “چقدر نگاه فیلم ابزاری است” و… را نادیده بگیرید و با خیال راحت، این فیلم را به تماشا بنشینید، که هم بازیهای درخشانی دارد، – از دیکاپریو گرفته تا ادگرتون، همگی عالی نقشآفرینی کردهاند – و هم اینکه قصهاش را بسیار سر راست و البته جذاب و مثال زدنی تعریف میکند و قطعهای هم که لانا دل ری برای این فیلم خوانده، به نام جوان و زیبا، به شدت فیلم را به یادماندنی و خاطره برانگیز کرده است. مورد آخری که باید در مورد فیلم بگویم این است که فیلم به شکلی تحسین برانگیز گتسبی را معرفی میکند و بعد داستان را با او دنبال میکند که حقیقتا دیدنی از آب در آمده است. پس به گمانم، همین موارد کافی است تا دعوت جناب گتسبی را بپذیریم و جرعهای از این فیلم را با هم بنوشیم. در ضمن، هر چه صفحه نمایشی که فیلم را در آن میبینید، بزرگتر باشد، لذتی که از فیلم خواهید برد، بیشتر میشود. خود دانید.
- نام فیلم به انگلیسی: Scent of a Woman
- نام فارسی فیلم: بوی خوش یک زن
- سال تولید: ۱۹۹۲ میلادی
- کارگردان: مارتن برست
- بازیگران: آل پاچینو، کریس او دانل، جیمز ربهورن، فیلیپ سیمور هافمن
- افتخارات: برندهی جایزه اسکار بهترین بازیگر مرد توسط آل پاچینو، برندهی سه جایزهی گلدن گلاب برای بهترین بازیگر نقش اول مرد درام، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه
بوی خوش یک زن، نه راجع به یک زن، بلکه در مورد مردی است جذاب، با احساس، قدرتمند، و جسور که سخت به دو چیز دل بسته؛ و فیلم توضیح این دلبستگی است؛ توضیح سازش مردی کور با زندگی، و کشف زیبایی های آن. در این فیلم بیش از آنکه بوی خوش یک زن استشمام شود، وجود مردی شیرین احساس میشود که از زندگی توقع چندانی ندارد؛ یکی در آغوش کشیدن زنی است در صبحگاه و بوییدن رایحه خوش او، و دیگری یک رانندگی دیوانه وار است با یک فِراری. دو سکانس رقص تانگو، و راندن فِراری آخرین مدل، از ماندگار ترین های این فیلم اند و در راسشان حتما، شخصیت فرانک است. فیلم عجیب و غریب این دو سکانس را برایمان تشریح میکند؛ و نگاه ها را درمیآورد. دیدنشان مثل بودن در آنجاست؛ و پهلوی فرانک ایستادن، بوییدن، و در آغوش کشیدن زنی جوان! تمام تلاش فیلم، ساختن فرانک است؛ که به بهترین شکل ممکن قادر میشود تا او را برای همیشه در ذهنمان حک کند؛ و مگر ما جز این، چه از سینما میخواهیم؟
- نام فیلم به انگلیسی: Winter Light
- نام فارسی فیلم: نور زمستانی
- سال تولید: ۱۹۶۳ میلادی
- کارگردان: اینگمار برگمان
- بازیگران: مکس فون سیدو، اینگرید تولین، گونار بیونستراند
نور زمستانی، سخت سرد است و تلخ؛ همچون پاسخی که توماس از شک هایش نسبت به خدا میگیرد و از سکوت بیرحمانه او، در قعر پوچی فرو رفته، زندگی را نومیدانه میپذیرد. نور زمستانی، نه راجع به سکوت خدا، که راجع به انسان است و کاویدن واماندگی های او، تنهایی هایش، و درماندگی های زجر آور او. برگمان همچون همیشه، نه فلسفه، بلکه احساسات عمیق انسانی و اضطراب های او را به تصویر میکشد که نشات گرفته از پرسش های تمام ناشدنی او هستند. او دردها و تنهایی های انسان را با استادی تمام در کلوزآپ ها، نشان میدهد و در عین حال، خود را به عنوان انسان، سخت دریافته است.
فیلم با کلیسا و مراسم عشای ربانی آغاز میشود اما آن را کسالتبار و بیاثر تصویر میکند و در عوض آدمهای خسته از این مراسم را درمییابد و درآغوش میکشد؛ و در نهایت نیز، شک های او را نسبت به خدا و مسیح خاتمه میدهد. نور زمستانی اما؛ بیش از اینهاست. نشان دادن روند ایجاد این شک است که برگمان را سخت عمیق میکند و تا به انتها، توماس، مارتا و یوناس را همراهمان میکند و به ادراکشان وامیدارد. برگمان اینجاست؛ عمیقا واضح، نمایان است!
نظرات